صفحه ١٥٣

الدُّنْیَا)؛ «حال که چنین است از کسى که از یاد ما روى گردانده و جز زندگى دنیا را نخواسته، اعراض کن».
خداوند براى اینکه روشن کند که منکران معاد، اهل استدلال و منطق نیستند و حب دنیا و فراموش کردن یاد خدا آن ها را در لجن زار این موهومات و خرافات غوطه ور ساخته، مى فرماید: «چون چنین است، از کسانى که از یاد ما اعراض کرده اند و جز زندگى مادى دنیا را نمى خواهند و نمى جویند، روى بگردان (و به آن ها اعتنا مکن که شایسته سخن گفتن نیستند) (فَأَعْرِضْ عَن مَّن تَوَلَّى عَن ذِکْرِنَا...). منظور از «ذکر خدا» به عقیده بعضى از مفسران قرآن است و گاهى احتمال داده شده که منظور دلایل منطقى و عقلى است که انسان را به خدا مى رساند، و نیز احتمال داده اند همان یاد خداست که نقطه مقابل عفلت است. ولى ظاهر این است که این تعبیر مفهوم گسترده اى دارد که هرگونه توجه به خدا را چه از طریق قرآن، چه دلیل عقل، چه از طریق سنت و چه یاد قیامت شامل مى شود، همچنین این نکته نیز از آیه استفاده مى شود که رابطه اى میان غفلت از یاد خدا، و اقبال به مادیات، و زرق و برق دنیا وجود دارد، و قابل توجه اینکه میان این دو تأثیر متقابل است، غفلت از یاد خدا انسان را به سوى دنیاپرستى سوق مى دهد، همان گونه که دنیاپرستى انسان را از یاد خدا غافل مى سازد، و هر دوى این ها با هوى پرستى همراه است و طبعاً خرافاتى که هماهنگ با آن باشد در نظر انسان جلوه مى کند و به تدریج تبدیل به یک اعتقاد مى شود.
شاید نیاز به تذکر نباشد که امر به اعراض از این گروه هرگز منافاتى با تبلیغ رسالت که وظیفه اصلى پیامبر (صلی الله علیه و آله) است ندارد، چراکه تبلیغ و انذار و بشارت مخصوص مواردى است که حداقل احتمال تأثیر وجود داشته باشد، آنجا که یقین به عدم تأثیر است نباید نیروها را به هدر داد و بعد از اتمام حجت باید اعراض کرد.