صفحه ٤٨٠

راهکار پيدايش حالت خشيت در برابر خدا
البته ما نمي توانيم به مرتبه معرفت حضرات معصومين(عليهم السلام) نايل گرديم، اما بايد وقتي را به تفکر درباره عظمت خداوند و حقارت و کوچکي خويش اختصاص دهيم. به گذشته خود بنگريم، هنگامي که کودکي ناتوان بوديم و قدرت دفاع از خويش را نداشتيم. به اينکه ما زماني نطفه حقير و ناچيزي بوديم که خداوند مجال رشد و نمو آن  را فراهم آورد و به اراده الاهي آن نطفه به نوزادي تبديل گرديد و آن نوزاد مراحل رشد را يکي پس از ديگري از سر گذراند و اکنون انساني توانمند گرديده و همه آنچه در اختيار اوست نعمت هاي الاهي هستند که به عاريت در اختيار او نهاده شده اند تا به وسيله آنها مورد آزمايش خداوند قرار گيرد. آيا با توجه به اينکه ما زماني نطفه اي بيش نبوديم و آنچه به ما داده شد همه از خداوند است و ما از خود چيزي نداريم، سزد که انسان فخر فروشد و تکبر داشته باشد؟ امير مؤمنان(عليه السلام) فرمود: وَ عَجِبْتُ لِلْمُتَکبِّرِ الَّذِي کانَ بِالْأَمْسِ نُطْفَه وَ يَکونُ غَداً جِيفَه؛(414) «و از متکبري در شگفتم که ديروز نطفه بود و فردا مردار خواهد گشت».
چطور موجودي که زماني قطره اي آب گنديده بود و در نهايت تبديل به مرداري مي گردد که اگر او را در خاک پنهان نکنند، از بوي تعفنش کسي به او نزديک نمي گردد به خود مي بالد و تکبر مي ورزد؟ ما ذليل و حقيريم و در سايه ارتباط با خداوند و انتساب به او عزيز مي گرديم؛ به همين سبب در دعاي عرفه مي خوانيم:
اِلهى‏ کيْفَ اَسْتَعِزُّ وَفِى‏ الذِّلِّ اَرْکزْتَنى وَ‏کيْفَ لا اَسْتَعِزُّ وَاِلَيْک نَسَبْتَنى؛(415) «خدايا، چگونه احساس عزت و افتخار کنم، درحالي که مرا در ذلت فروبردي؟ و چگونه احساس افتخار و عزت نکنم، درحالي که تو مرا به خود منسوب کردي؟».