صفحه ٣٣٢

أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاء مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ يَحْکمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ کاذِبٌ کفَّارٌ؛(302) «آگاه باشيد که آيين پاک از آنِ خداست و آنان که جز او دوستان و سرپرستاني گرفتند، [گويند:] ما آنها [بتان ] را نمي پرستيم مگر براي اينکه ما را به خدا نزديک سازند؛ همانا خداوند ميان آنان [مشرکان و موحدان] درباره آنچه اختلاف دارند [شرک و توحيد] داوري مي کند. خدا کسي را که دروغ گو و کافر و ناسپاس است راه ننمايد».
(در آيه شريفه «زلفي» مترادف با «قرب» است و ازاين روي برخي از مفسران گفته اند که «زلفي» مفعول مطلق «يقربونا» است و بنابراين، تقدير جمله ليقربونا الي الله زلفي، ليقربونا الي الله قربي خواهد بود.)(303)

مفهوم قرب به خدا
بنابر آنچه در آيه شريفه آمده حتي مشرکان نيز بر اين باور بودند که بايد به خداوند نزديک شوند، منتها آنان چون از راه فطري تقرب به خداوند غافل بودند، در تحريفي آشکار بت هاي جامد و بي جان را واسطه تقرب به خداوند قرار دادند. روشن است که تقرب و قرب به خداوند از مقوله  قرب مکاني و جسماني و به معناي کم  شدن فاصله حسي بين دو چيز نيست؛ چون خداوند مجرد و غيرجسماني است، بلکه اين قرب معنوي است. اما ازآن جهت که خداوند در سراسر هستي حضور دارد و هيچ چيز از خداوند دور نيست، منظور از تقرب به خداوند تقرب ويژه معنوي انسان به خداست