صفحه ٢٠٠

خود، تأکيد دارند که بايد انسان در خوف و رجا حدّ اعتدال را رعايت کند، چون افراط و زياده روي در ترس، آرامش را از انسان مي ستاند و دايماً او را در حال نگراني و اضطراب نگه مي دارد و در نتيجه انسان زيان مي بيند. در مقابل، اگر اصلاً ترسي در دل انسان نباشد، از هيچ ضرر و خسارتي خودداري نمي کند و در نتيجه زيان مي بيند. همچنين اگر انسان در اميد به خدا افراط ورزد و زياده روي کند، از هيچ گناهي پرهيز نمي کند، چون اميد آن دارد که خداوند او را ببخشد و در مقابل اگر از رحمت خدا نااميد باشد، اميدي به رهايي و نجات خود ندارد و در نتيجه از هر کوشش براي نجات از گناهان و گرفتاري ها دريغ مي ورزد. پس بنابر آنچه حکماي يونان به تبعيت از ارسطو گفته اند و ساير حکما و علماي اخلاق نيز بدان گرايش دارند، در همه حالات و امور و از جمله در حالت ترس و اميد بايد حدّ وسط و اعتدال را رعايت کرد. البته با مراجعه به آيات قرآن، روايات، دعاها،  مناجات ها و سيره پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله) مي توان به تفصيل به مصاديق خوف و رجاي مطلوب پي برد و دريافت که در چه مواردي و از چه کسي بايد ترسيد و در چه مواردي و به چه کسي بايد اميد داشت.

 متعلّق ترس
متعلق خوف امر مضر است و انسان در اصل از چيزي که امروز يا فردا، در اين دنيا و يا در آخرت، کم و يا زياد، زياني را متوجه انسان مي کند مي ترسد،  اما گاهي مجازاً و به جهت علاقه خاصي، نظير علاقه سببيت و مقارنت، کسي که بالذات منشأ ترس نيست متعلق ترس قرار مي گيرد. نظير آنکه انسان از کسي که به واسطه او ضرري متوجه انسان مي شود مي  ترسد، درحالي که منشأ ترس همان ضرر است و چون آن شخص موجد و مسبب ضرر است متعلق ترس قرار مي گيرد و علاقه سببيت باعث گرديده که انسان از او نيز بترسد.