صفحه ٣١٦

بهشتي قرار نمي گرفت، چون اساساً زندگي دنيا با زندگي آخرت قابل مقايسه نيست. آن گاه تصور کنيم کساني که چشم به عالي ترين مقامات بهشت دارند و درصدد آن هستند که با اعمال و رفتار خود در دنيا، شايستگي دستيابي به آن مقام را پيدا کنند چه حالي بايد داشته باشند و تا چه حد بايد افکارشان متمرکز و خالص براي خدا گردد؟ ما با اين افکار مغشوش و پريشان که حتي در حال مناجات و دعا هم نمي توانيم فکرمان را از غير خدا منصرف و تنها متوجه خدا گردانيم شايستگي برخورداري از نازل ترين مقامات بهشتي را نداريم، چه  رسد به عالي ترين و والاترين مقامات بهشتي که ويژه اولياي خاص خدا، نظير امير مؤمنان (عليه السلام) است که همه افکار، حرکات و رفتارشان براي خداست و توجهاتشان در عالي ترين سطح متمرکز و خالص براي خداست و با وجود معرفت متعالي آنان به مقام پروردگار، ممکن نيست هيچ  چيز خللي در توجه آنان به خدا ايجاد کند.

شکوه عبوديت و بندگي امير مؤمنان(عليه السلام) به درگاه حق
پس از صلح امام حسن(عليه السلام) با معاويه که حکومت يک پارچه در اختيار معاويه و بني اميه قرار گرفت، شيعيان مجبور بودند براي امور قضايي و مشکلاتي که دستگاه حکومت و کارگزاران معاويه براي آنان فراهم مي آوردند به دربار معاويه مراجعه کنند. معاويه نيز از فرصت استفاده مي کرد و در مجالس رسمي و در حضور اشراف و بزرگان به تحقير شيعيان مي پرداخت و به پيروان علي(عليه السلام) مي گفت که پس از سال ها جنگيدن در رکاب علي(عليه السلام) چه به دست آورديد؟ اکنون بنگريد که حکومت و قدرت در دست ماست و شما ناچاريد به ما مراجعه کنيد و از ما بخواهيد که به مشکلاتتان رسيدگي کنيم. در اين مجالس گاهي معاويه از پيروان علي (عليه السلام) مي خواست که درباره حضرت سخن گويند تا بدين وسيله داغ آنها را تازه کند و به نوعي آنان را تحقير نمايد. از جمله روزي ضراربن  ضمره ليثي براي شکايت از کارگزاران معاويه نزد او رفت. معاويه از او