صفحه ٤٢٠

قصور و کوتاهي انسان در شکرگزاري از خدا
حضرت در پايان فراز مزبور از مناجات خود به ريزش پيوسته نعمت ها و فراواني آنها و عجز از شکرگزاري و نيز کوتاهي در قدرداني و شکر آنها اعتراف مي کنند. ازآن روي که نعمت هاي خدا بي شمار است و همه جن و انس نمي توانند آنها را بشمارند، انسانْ قاصر و عاجز از اداي شکر آنهاست؛ اما ازآن روي که توجه به نعمتي و تلاش در بهره مندي از آن او را از توجه به خداوند غافل مي سازد و در نتيجه نمي کوشد که در حد توان، سپاس خداي را به جا آورد، مقصر است. چراکه نبايد توجه به برخي نعمت ها انسان را از ساير نعمت ها و نيز از خداوندي که آن نعمت ها را در اختيار انسان نهاده است غافل سازد و انسان درهر حال بايد توجه اصلي خود را معطوف به خداوند کند و هيچ چيز او را از ياد خدا باز ندارد و در مقام بهره برداري از هر نعمتي، اول رو به سوي خداوند آورد و به پاس آن نعمت از خداوند شکرگزاري کند. آن گاه حضرت بر نفس خود که به اهمال و تضييع نعمت ها پرداخته شهادت مي دهند. ما اگر در خويش بنگريم، درمي يابيم که در طول عمر و پيوسته از نعمت هاي بزرگ خدا برخوردار بوديم و قدر آنها را نشناختيم و استفاده بايسته و حتي گاهي استفاده صحيح از آنها نبرديم. کيست که از جواني و سلامتي، اين دو نعمت بزرگ خدا استفاده شايسته و بايسته برده باشد؟ پس ما علاوه بر آنکه احاطه به همه نعمت هاي خدا نداريم و نمي توانيم همه نعمت هايي را که خداوند در اختيارمان نهاده بشناسيم و در نتيجه از شکر همه آنها عاجزيم، از انجام سپاس و شکري که از عهده مان ساخته است نيز کوتاهي مي کنيم.
حضرت در ادامه مناجات مي فرمايند:
وَاَنْتَ الرَّؤُفُ الرَّحيمُ الْبَّرُ الْکريمُ، الَّذى‏ لا يُخَيِّبُ قاصِديهِ، وَلا يَطْرُدُ عَنْ فِنآئِهِ آمِليهِ، بِساحَتِک تَحُطُّ رِحالُ‏ الرَّاجينَ، وَبِعَرْصَتِک تَقِفُ آمالُ الْمُسْتَرْفِدينَ، فَلا تُقابِلْ آمالَنا بِالتَّخْييبِ وَالْأَياسِ، وَلا تُلْبِسْنا سِرْبالَ الْقُنُوطِ وَالْإِبْلاسِ؛ «و