قصور و کوتاهي انسان در شکرگزاري از خدا
حضرت در پايان فراز مزبور از مناجات خود به ريزش پيوسته نعمت ها و فراواني آنها و عجز از شکرگزاري و نيز کوتاهي در قدرداني و شکر آنها اعتراف مي کنند. ازآن روي که نعمت هاي خدا بي شمار است و همه جن و انس نمي توانند آنها را بشمارند، انسانْ قاصر و عاجز از اداي شکر آنهاست؛ اما ازآن روي که توجه به نعمتي و تلاش در بهره مندي از آن او را از توجه به خداوند غافل مي سازد و در نتيجه نمي کوشد که در حد توان، سپاس خداي را به جا آورد، مقصر است. چراکه نبايد توجه به برخي نعمت ها انسان را از ساير نعمت ها و نيز از خداوندي که آن نعمت ها را در اختيار انسان نهاده است غافل سازد و انسان درهر حال بايد توجه اصلي خود را معطوف به خداوند کند و هيچ چيز او را از ياد خدا باز ندارد و در مقام بهره برداري از هر نعمتي، اول رو به سوي خداوند آورد و به پاس آن نعمت از خداوند شکرگزاري کند. آن گاه حضرت بر نفس خود که به اهمال و تضييع نعمت ها پرداخته شهادت مي دهند. ما اگر در خويش بنگريم، درمي يابيم که در طول عمر و پيوسته از نعمت هاي بزرگ خدا برخوردار بوديم و قدر آنها را نشناختيم و استفاده بايسته و حتي گاهي استفاده صحيح از آنها نبرديم. کيست که از جواني و سلامتي، اين دو نعمت بزرگ خدا استفاده شايسته و بايسته برده باشد؟ پس ما علاوه بر آنکه احاطه به همه نعمت هاي خدا نداريم و نمي توانيم همه نعمت هايي را که خداوند در اختيارمان نهاده بشناسيم و در نتيجه از شکر همه آنها عاجزيم، از انجام سپاس و شکري که از عهده مان ساخته است نيز کوتاهي مي کنيم.
حضرت در ادامه مناجات مي فرمايند:
وَاَنْتَ الرَّؤُفُ الرَّحيمُ الْبَّرُ الْکريمُ، الَّذى لا يُخَيِّبُ قاصِديهِ، وَلا يَطْرُدُ عَنْ فِنآئِهِ آمِليهِ، بِساحَتِک تَحُطُّ رِحالُ الرَّاجينَ، وَبِعَرْصَتِک تَقِفُ آمالُ الْمُسْتَرْفِدينَ، فَلا تُقابِلْ آمالَنا بِالتَّخْييبِ وَالْأَياسِ، وَلا تُلْبِسْنا سِرْبالَ الْقُنُوطِ وَالْإِبْلاسِ؛ «و