صفحه ٢١٦

اگر خوف و خشيت در اقوام پيامبران الاهي نمي بود، نه فقط سخنان پيامبران، بلکه معجزات آنان نيز در آنها اثر نمي گذاشت؛ تا آنجا که در واکنش به سخنان پيامبران، آنها را مسخره مي کردند و معجزه آنها را سحر و جادو تلقي مي کردند و با اين اتهام شانه از زير بار پذيرش دعوت فرستادگان خدا خالي مي کردند؛ قرآن دراين باره مي فرمايد: وَلَوْ فَتَحْنَا عَلَيْهِم بَابًا مِّنَ السَّمَاء فَظَلُّواْ فِيهِ يَعْرُجُونَ * لَقَالُواْ إِنَّمَا سُکرَتْ أَبْصَارُنَا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَّسْحُورُونَ؛(190) «و اگر دري از آسمان بر آنان بگشاييم تا پيوسته در آن بالا روند [و قدرت و معجزات ما را بنگرند]؛ هرآينه گويند:  چشمان ما را پوششي برنهاده اند [ما را چشم بندي کرده اند] بلکه ما گروهي جادو زده ايم». 

 حقيقت خشيت از خداوند
چنان که گفته  شد خوف و ترسْ عبارت است از نگراني و بيم از خسارت و زياني که متوجه انسان مي گردد و «خشيت» يکي از گونه هاي خوف و به معناي ترس از جلال و عظمت ديگري همراه با احساس حقارت و کوچکي است. برخي برآنند که خشيت از خوف شديد تر است و اين کلمه از «شجره خاشيه» به معناي درختي که به کلي خشکيده است گرفته شده و خوف به معناي نقصان و از «ناقه خوفاء» گرفته شده که به معناي شتر مريضي است که هنوز از بين نرفته است، و خشيت در صورتي به کار مي رود که آنچه انسان از آن مي ترسد داراي عظمت و شکوه باشد.(191) در مورد خداوند، خشيتْ ترس بنده از عظمت و جلال کبرياي خداوندي است.
برخي برآنند که کاربرد خشيت با خوف متفاوت است و خوف در جايي استعمال مي شود که ترس از خطر و ضرر باشد و خشيت به حالت ازخودباختگي، حقارت و