صفحه ٣٣٧

حقيقت، چه ترکيب اتحادي، مانند ماهيت و وجود و چه ترکيب انضمامي، مانند آب گل آلود در ذات باري تعالي امکان پذير نيست، ذات و صفات الاهي فوق صفات و موصوف هاي معمولي است و صفات الاهي از سنخ صفات ساير موجودات که با موصوف خود ترکيب دارند و زايد بر آن هستند نمي باشند. خداوند داراي همه کمالات و جامع جلال و جمال است، اما حقيقت جلال، جمال و کمالات خدا متعدد و متنوع نيست و هيچ نوع تعدّد و ترکيبي در ذات الهي وجود ندارد، و اين ما هستيم که در اثر انس با کثرت ها و پراکندگي هاي وجودي براي خداي متعال هم حيثيت هاي مختلفي درنظر مي گيريم و مفاهيم زيادي را به عنوان اسماء و صفات به او نسبت مي دهيم.

 معناي فرار از خدا به سوي خدا
برحسب آنچه ما از تجليات الهي و روابط خداوند با مخلوقات و از جمله با انسان ها درک مي کنيم صفات ذاتي و فعلي مختلف و از جمله غضب و رضا را انتزاع مي کنيم و آن صفات در ذهن ما متمايز از هم مي باشند و از اين حيث مي گوييم: صفت رحمت غير از صفت غضب است، بر اين اساسْ حضرت مي فرمايند: خدايا من از سخط و غضبت به رضا و خشنودي ات پناه آورده ام. اما پس از آن مي فرمايند: هارب منک اليک که فهم و توجيه آن دشوار است. شايد بشود در توجيه فرار از خدا به سوي خدا گفت که انسان وقتي از کسي فرار مي کند به جايي مي رود که او آنجا نباشد و به غير او پناه مي برد. وقتي ما خجالت مي کشيم با کسي روبه رو گرديم از او فاصله مي گيريم، يا براي اينکه از شر دشمن مصون بمانيم، جايي مي رويم که او به ما دسترسي نداشته باشد و اذيتش به ما نرسد. يا وقتي کسي مورد غضب حاکمي قرار گرفته و مي خواهد از شرش مصون بماند، مي تواند به حاکم ديگري پناه آورد. اما کسي که در حق خداوند کوتاهي کرده و از عذاب و قهر او مي گريزد، پناهگاهي جز خدا ندارد و هرجا برود