صفحه ٢٥٧

اسباب در اختيار اوست و چه بخشي از آنها از عهده او خارج است. از جمله متوجه باشد که دعا خود يکي از اسباب رسيدن به سعادت و رحمت الاهي است. دراين بين، کسي اميدش صادق است که از اين اسباب و شرايط سود جويد؛ اما اگر کسي از اسباب و شرايط استفاده نکرد و درعين حال اميد به رحمت خدا داشت، اميدش کاذب است و خود را فريب داده است و هرگز به مقصود خود نخواهد رسيد.
البته انسان بايد ايمان و باور خود به خداوند را تقويت کند، چون اگر انسان از ايماني قوي و مستحکم برخوردار نباشد، در گيرودار سختي ها و بلاها و در مواجهه با امتحانات دشوار، از اميدش به خداوند کاسته مي گردد. فراوان اند کساني که وقتي با مرگ عزيزي و يا بيماري هاي سخت و طولاني مواجه مي گردند، مستأصل و درمانده مي شوند و تحمل از کف مي دهند. مرحوم آقاي شيخ  عباس تهراني(رضوان الله عليه) که صبح جمعه ها در مدرسه حجتيه درس اخلاق مي گفتند در يکي از آن جلسات درباره دشواري تحمل مشکلات و سختي ها گفتند که من تصور مي کردم تحمل سختي  ها و بلاها را دارم تا اينکه شبي بر اثر زخم معده با درد شديد شکم مواجه گرديدم، تصميم گرفتم که درد را تحمل کنم؛ اما چيزي نگذشت که درد شدت گرفت و تحملش برايم دشوار گرديد و به خداوند توسل جستم. اما درد تسکين نيافت و هرچه مي گذشت شديدتر مي گرديد تا نيمه شب به انواع دعا و توسل پرداختم و هر دعايي که به نظرم مي رسيد خواندم، اما درد برطرف نگرديد. تا آنکه عرصه بر من تنگ شد و گفتم:  «مگر کسي نيست که به فرياد من برسد؟» وقتي اين ضعف را در خودم يافتم که نمي توانم در برابر درد شکم ايمانم را حفظ کنم، به يک باره دردم برطرف شد و تسکين يافت و خداوند به وسيله آن درد شکم، مرا متوجه اين  نکته کرد که انسان آن قدر ضعيف است که نمي تواند در برابر چنين دردي ايمانش را حفظ کند.