صفحه ٤٢٨

 تصویر همان رنگ است و شما اگر رویکرد خود را درست کنید، همان موقع که رنگ ها را ظاهر می یابید به اعتبار چشمِ آن تصویر، در همان لحظه رنگ ها را باطن می بینید به اعتبار آن که چشم ها همان رنگ اند. 
  هستی محض از جهتی ظاهر است به اعتبار نور اسماء الهی که در مخلوقات ظاهر شده و از جهتی باطن است به اعتبار هستی محض بودن. همه ی این ها خبر از آن می دهد که فقط خدا در صحنه است با وصف اولیت و یا با وصف آخریت، بقيّه ی موجودات حدّ وجوداند و چيزى از خود ندارند. مثل اين است كه ما نور خورشيد را كه واحد است براساس خانه ها و اتاق ها و ديوارها تقسيم مى كنيم و مى گوييم نور اتاقِ من غير از نور اتاق شما است. نور اتاقِ من و نور اتاق شما نسبت به محدوديت اتاقِ من و شما، نور اتاق من و شما شده است در حالى كه اگر اتصالش به خورشيد قطع شود چيزى از آن نمى ماند، بودنش به وصل است. يك نور است كه نسبت به اتاق من، نور اتاق من مى شود و نسبت به اتاق شما، نور اتاق شما می شود. این به اعتبار آن است که آن نور را محدود به حدّی کرده ایم. نه اين كه خود نور محدود است بلكه ما آن را محدود به اتاق خود مى بينيم، وقتى اتاق را خراب كنيم مى بينيم نور است كه نور است. مولوی گفت: 

   كنگره ويران كنيد از منجنيق      تا رود فرق از ميان اين فريق
   چون به صورت آمد آن نور سره      شد عدد چون سايه هاى كنگره

  مى گويد يك نور است كه به كنگره و به پنجره ها مى خورد و تكه تكه و متعدّد مى شود. در واقع نور، تكه تكه نشده است، ما نسبت به اتاق ها تكه تكه مى بينيم، وقتى پنجره ها را خراب كنيد نور را واحد مى بينيد. حالا وقتى پنجره ها را خراب كرديد عوامل نمایان شدن نور به صورت محدود را خراب كرده ايد، نور كه همان نور است.

  ظهور بصيرتِ توحيدی
  وقتی روشن شد فقط اوست که در ذات خود اوّل است و فقط اوست که در ذات خود آخر است و اظهار کردید «هُوَ الاَْوَّلُ وَ الاْخِرُ» با رویکردی صحیح، بصیرت نظر به حضور حق در شما بروز می کند و إن شاءاللّه  به جايى می رسيد كه قلبتان آن چه را که با عقلتان فهمید