صفحه ١٩٩

  بنده در آن حال در شرایطی خود را قرار داده که همه ی امور خود را به خدا واگذار کرده و در این راستا دائماً نظر به خدا دارد و مطیع فرمان حضرت حق است و مشتاق رضایت اوست.
  همه ی این روایات نشان می دهد كه خداوند در تمام امور، كفيل و وكيلِ کسی است که همه ی امور خود را به خدا واگذار کرده، در اين صورت زنده است به حیات خداوند عزّوجلّ و باقي است به بقاء آن ذات متعال. آیا روشن شد چرا حضرت به فرزند خود توصیه می کنند: «وَ اَلْجِئْ نَفْسَكَ فى اُموُرِكَ كُلِّها اِلى اِلهِكَ فَإنَّكَ تُلْجِئُها اِلى كَهْفٍ حَريزٍ وَ مانِعٍ عَزيزٍ» فرزندم! نفس خود را در همه ی امور به پروردگارت واگذار كه با اين كار خود را به پناهگاهى استوار و مدافعى بسيار قدرتمند سپرده اى؟
  اگر اولياى خدا در كارهايشان، به ابزارها رجوع مى كنند نه به خاطر آن است كه برای ابزارها تأثیر استقلالی قائل اند بلكه به خاطر آن است كه خداوند اراده ی خود را از طریق این وسایل جاری می کند و به همین جهت در همه ی امور به خدا و تأثیر اراده ی او نظر دارند و تنها در بعضی موارد خداوند ماورای ابزارها اراده ی خود را ظاهر می نماید. درست است كه انسان آب مى خورد تا سيراب شود امّا اين خداست كه سقايتش را در آب قرار داده است، او ساقی است، همين آب، بعضى ها را خفه مى كند یا در پاره اى موارد باعث بيمارى مى گردد. در ذیل اراده ی الهی است كه ما آب مى خوريم و در سلامت به سر مى بريم.
  
  وقتی انسان ها بيدار شوند
  درباره ی درمان طبيعى كتابى را مطالعه می کردم که در تحقيقی از يك پزشك آورده بود: گوسفندهايى را كه در يك جا مى بندند تا فربه شوند، سلامت لازم را ندارند بعد اين مثال عاميانه را آورده بود كه چطور آدمى اگر مدتی يك جا بنشيند و چاق شود، مريض است، همان طور گوسفندانى را كه در يك جا ببندند تا فقط فربه شوند هم به این معنا سلامت لازم را ندارند. چون گوشت هاى آن ها رابطه ی مستقيمى با تدبیر نَفْس آن ها ندارد و چون آن بدن و آن گوشت ها با نفس آن حیوان رابطه ای فعّال ندارند با حضرت حَىّ ای که شایسته ی ارتباط است رابطه ی در خور ندارند.