صفحه ٣٨٤

بسا چيزهایی كه نمى دانستى و در حكم آن سرگردان بودى، امّا سرانجام به آن آگاه شدى. پس چنگ در بندگى كسى زن كه تو را آفريده و روزيت بخشيده و اندامت را موزون ساخته است. تنها بنده ی او مى باش و روى به سوى او آر و تنها از او بيم دار. 
فرزندم! بدان كه هيچ كس چون رسول  الله(صلی الله علیه و آله) از خدا آگاهى نداده است. به رهبرى او دلخوش دار و به رستگاری خویش توسط او مطمئن باش. من در نصيحت تو كوتاهى نكردم و تو به اندازه اى كه من به تو توجّه دارم، هر چند هم که بکوشی، نمى توانى به خودت توجّه داشته باشى.
  با نظر به امامُ السّالكين، قهرمان كربلا در این روزها، همين قدر عرض كنم؛ سلوك و سير و دين دارى منهاى نظر به فنائى که آن حضرت نمایان کردند نتيجه اى را كه بايد و شايد نمى دهد. همان طور كه نبوّت لطف خداست به عبد تا انسان راه و رسم بندگی را بداند، شهادت نيز لطف خداست به مؤمنین تا بندگی را به عالى ترين شکل ظهور دهند و یقیناً تا انسان مؤمن عشق به شهادت نداشته باشد در وادى بندگى قدم نگذاشته است. دغدغه ی دنياپرستى انسان را گرفتار انانیّت و خود خواهی می کند و رهايى از خودخواهی با نظر به شهادت در راه خدا ميسّر است. امام حسين(علیه السلام) به ما ياد داده اند چطور از دغدغه هاى دنياپرستى به صعود خداپرستى برسيم و اين سير را سير به سوى بهشت لقاء گويند که سير حسينى است و محال است كسى به واقع به حضرت اباعبداللّه(علیه السلام)  نظر كند و از گرفتارى هایِ خودپرستی و دنياپرستى به قله ی خداپرستی صعود نکند.

  در جستجوی رهايی
  حضرت على(علیه السلام) در نامه به فرزندشان فرمودند در وصيت من تأمّل كن و بدان كه مالك موت همان مالك حيات است و آن کسی که خلق می کند همان کسی است که می میراند و آن که فانی می کند همان کسی است که باز می گرداند. با این جملات ما را متوجه حضور همه جانبه ی حضرت حق در زندگی مان کردند تا از این جهت نیز منور به نور توحید شویم. و متوجه شویم جهان با همه ی تحولاتش در دامن علم و قدرت حق مستقر است و عنان گسيخته نيست. روشن شد مرگ جدايى از حيات نيست و حيات بريده از مرگ نيست، هر دوی آن ها،