صفحه ٤٥٩

 هم دنيا را محكم بگيريد، هر كارى هم بكنيد که دنیا از دست شما نرود و شما هم از دنیا نروید، فایده ندارد، بالأخره هم شما از این دنیا می روید و هم دنیا از دست شما مى رود. حالا بر فرض و افسانه وار بگوئيد ما آب حيات مى خوريم كه جلوی مرگ خود را بگیریم و جاودانه در این دنیا بمانیم، نتيجه اش اين می شود كه احمقانه مى ميرید. كسى بخواهد ورزش كند و یا رژيم غذايى بگيرد كه نميرد، چنين چيزى ممكن نيست و در حقيقت جهل خود را نسبت به مرگ افزون مى كند. آری ورزش كن تا آن مدتی كه در اين دنيا هستى از نظر بدنى سالم بمانى، چون پيرى نبايد همراه با بيمارى باشد. شناخت خویش یعنی شناخت این واقعیت که ما در این دنیا مسافر هستیم و منزل و جایگاه ما در عالم دیگری است به گفته ی مولوی:

   ما از براى مصلحت در حبس دنيا آمديم      حبس از كجا، ما از كجا، مال كه را دزديده ايم؟ 

  وقتى اين دنيا را زندان خود ديديم، فرياد برمى آوريم:

   ما به فلك بوده ايم، يار ملك بوده ايم       باز همان جا رويم جمله، كه آن شهر ماست 
   خود ز فلك برتريم، وز ملك افزون تريم       زين دو چرا نگذريم، منزل ما كبرياست 
   عالم خاك از كجا، گوهر پاك از كجا      بر چه فرود آمديم، بار كنيد اين چه جااست 

  رازِ بزرگی های اميرالمؤمنين(علیه السلام)
  مسافر زمانى بار سفر را زمين مى گذارد كه مى خواهد استراحت كند و پس از آن حركت را ادامه دهد. مسافر در مسافرخانه چون هنوز به مقصد نرسيده است، دل خوش نيست، آهنگ منزلی خوش و دل پذير را دارد. پس مسافر در مسافرخانه وقوف نمی یابد، به منزلى آبادان تر از منزل دنيا، توجّه دارد. آن هایی كه چون علی (علیه السلام) دنيا را شناختند فهمیدند دنيا جاى سُكناى ابدى نيست در نتیجه خود را دائم مسافر دیدند و به دنیا با همه ی زیبائی هایش، نمی توانستند دل ببندند. در خبر داریم روزی ضرار ابن ضمره ضبابي که از اصحاب خاص حضرت مولی الموحدین(علیه السلام) است نزد معاوية بن ابى سفيان رفت و معاويه به او گفت: اى ضرار براى من علی(علیه السلام) را وصف کن گفت: آيا مرا از آن معاف مي دارى؟ گفت: معاف نمي دارم ، او سيماي روحاني و حالت ملکوتي امام را، براي معاويه اين گونه توصيف مي کند: