صفحه ٢٦١

 وقتی انسان متوجه خطرات گفتن های غیر مفید و مضرّ شد مسلّم به دنبال علمی نیست که او را گرفتار چنین سخنان و گفتارهایی بکند و بر این مبنا امام على(علیه السلام) مى فرمايند: «وَ اعْلَمْ اَنَّهُ لا خَيْرَ فِى عِلْمٍ لاْيَنْفَعُ» فرزندم! حقيقت اين است كه علمى كه نفعى در آن نیست مفید نخواهد بود؟
  
  شنيدن های بی حاصل 
  آیا حضرت از این طریق نمی خواستند ما را از مهلکه ی شنیدن های بی حاصل و گفتن های غیر مفید برهانند؟ چرا باید به دنبال علمی باشیم که فقط به درد آن می خورد که در محافلِ اهل دنیا بتوانیم با اظهار نظر، خودنمایی کنیم؟
  به اندازه اى كه روى اين مطلب تأمل كنيم و آن را جدّی بگیریم، توصیه ی حضرت بيشتر در جانمان نفوذ مى كند. عمده توجّه كامل داشتن به علم مفيد و شناختن آن است و این که خطرات علم غيرمفيد را كه عمر ما را خاكستر مى كند درست بشناسیم. 
  متأسفانه در جهان امروز و تحت تأثیر فرهنگ غرب بشریت در بسیاری موارد گرفتار «علمِ لايَنْفَع» شده و آن به جهت غفلت از هدف اصلی زندگی است، اولين چيزى كه گريبان گير غرب شد بى هدفى حيات بود. زندگى را به گونه اى شناختند كه به هدفی متعالی تر از لذات جسمانی نظر نداشتند و از این جهت چون خواستند آثار سوء بى هدفىِ خود را پنهان كنند براى خود انواع سرگرمی ها را تراشیدند و از این طریق دانش هایی به وجود آمد تا مبادا صدای درون خود را بشنوند که از آن می پرسد: «پس مقصد حيات چه بود؟»
  فرهنگ اسلام به نقّاشى اهميت زيادى نمى دهد زیرا نقش ها بر خلاف صورت های واقعی شان قدرت انتقال به ملکوت را ندارند. آری وقتی بلبلى روى شاخه ی درختى نشسته و آواز مى خواند، زیبائی های فراوانی را ظاهر می کند و اگر کسی با عالم ملکوت آشنایی مختصری داشته باشد با دل دادن به آن صحنه به عالم ملکوت - که منبع اصلی آن زیبایی ها است- منتقل می شود ولی اگر بياييم عكس آن بلبل را که روی درخت آواز می خواند نقاشى كنيم و به دیوار اتاق خود نصب كنيم، چه کار از آن نقاشی می آید؟ اين نقاشی كه فقط شكل آن بلبل روى درخت است نه خود آن. به قول يكى از اهل نظر «كسى كه هنرِ ديدنِ طبيعت را ندارد