صفحه ٣٧٨

 دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُاالْمَوْتَ  إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ»(6)  اى يهوديانى كه گمان مى كنيد فقط شما اولياء الهى هستيد، اگر راست مى گوئيد و در این گمان صادق هستید، تمنّاى مرگ كنيد. يعنى انسان براى ارزيابى صحيح خود بايد ببيند مرگ پذير است يا مرگ گريز. مى فرمايد: همه ى شما دينداران ادعا داريد كه مى خواهيد خدادوست باشيد و متوجه هستيد ارزش هر انسانى  به دنيادوستى و شهوت دوستى نيست و هيچ عاقلى چيز باقى و كامل را كه خدا باشد رها نمى كند و دنياى ناقص و گذرا را بگيرد، ولى شاهد صدقِ ادعاى خدادوستى، «مرگ پذيرى» است و نه «مرگ گريزى». در آيه ى فوق خطاب به يهوديان كه مدعى هستند خداوند عنايت خاصى به آن ها دارد و خود را امت برگزيده مى پندارند مى فرمايد: صحت اين ادعا در نشان دادن پذيرش مرگ در كلّ فرهنگ حيات دنيايى شما روشن مى شود. و به ما هم تذكر مى دهد كه اگر ملاحظه كرديد تمدنى و فرهنگى همه ى همّتش را در فرار از مرگ قرار داده بدانيد اين فرهنگ و تمدن روی به سوى خدا ندارد و دل در گرو خدا نبسته است. به عبارت ديگر هدفِ حيات خود را كه قرب به خداست، گم كرده است. و از آن جايى كه خداوند به عنوان كمال مطلق، هدف جان هر انسانى بايد باشد و مرگ، گذرگاه برگشت به خدا است، هركس مرگ گريز است كلّ زندگى اش به سوى هدفى پوچ در حركت است و اين فرد و يا اين تمدن با روحيه ى مرگ گريزى كه دارد، هرگز به آن محتوا و نتيجه اى که باید برسد، نمی رسد.

  اصالت به انتخاب های وَهمی!
  ملاحظه مى فرمائيد كه با غفلت از تحليل درستِ مرگ فقط مشكل فكرى و نظرى به وجود نمی آید، بلكه مشكل عملى  پيش خواهد آمد و نوع زندگى در همه ى ابعادش تغيير مى كند و نفس امّاره به جاى عقل و قلب، ميدان دارِ زندگى و انتخاب هاى انسان ها مى شود و گرايش هاى پست و حقير به جاى گرايش هاى اصيل انسانى مى نشيند و انتخاب هاى وَهمى براى انسان به صورتى اصيل جلوه مى كند.