صفحه ٣٦٤

ندارد، در حالی که توحید آدرس رجوع به حقیقتِ جان هر کسی است که می خواهد با تنفس آسمانی به بهشت لقاء الهی رجوع کند.(2) 

  مرگ؛ دريچه ای به نعمت بزرگ
  مطمئناً جملات حضرت در رابطه با توجه به حضور خداوند در همه ی مناسبات عالم، وسيع ترين بينش ممكن را به انسان مى دهد. اين جملات كه عصاره ی همه ی زندگی و بصيرت يك امام معصوم است، انسان را در تحلیلی درست از زندگی، كمك فراوانى مى كند. وقتى كه حضرت مى فرمايند بدان كه مالك موت، همان مالك حيات است، بدان معنا است که برای ما مرگ نیز چهره اى دیگر از هدیه ی خداوند است و به عبارت دیگر مرگ، مقدمه ی حياتی برتر است؛ بخشى از لطف برين كسى است كه حيات را در عالم پراكنده است؛ مرگ قسمتى از نعمت مُنعِم است؛ پس مرگ چهره اى از زندگى است و لذا بايد براى این چهره از زندگى نيز در همين زندگى، زاويه اى باز نمائیم و وسعت حيات انسانى را نبايد در زندگى محدود دنيايى دفن کنیم. 
  انسانى كه مالك مرگ را همان مالك حيات مى داند خود را در دست خالق حكيمى مى بيند كه علاوه بر «حیات و تنفس بدنى»، «حیات و تنفس بعد از بدن» را نيز به او بخشيده است. اين ديدگاه به انسان وسعتی مى بخشد در حدّ حقیقت انسان به خصوص اگر توجّه داشته باشيم تنفسِ پس از بدن به مراتب عمیق  تر از تنفسى است که از طریق بدن انجام می دهیم، آن تنفس و حیات، تنفسی است که انتهايى نخواهد داشت.
  تاريخ بشر گواه است تمام تمدن هايى كه نفهميدند «مالك مرگ همان مالك حيات است»، آنچنان به زندگى دنيايى چسبيدند كه همه ی زندگى را حتی در مرحله ی دنیایی اش از دست دادند، چون نحوه ی برخورد درست با انسان را از دست دادند. 
  تمدن هايى كه انسان را به وسعت ابديت، در دست خالقى حكيم نديدند، هر انتخاب و گزينشى كه انجام دادند و هر رسم و عادت و فرهنگى كه داشتند و هر قانونى كه مقرر كردند،