صفحه ٤٦٧

و هواى نفس باشد. روزى حضرت از كنار دكان قصابى مى گذشت. قصاب گفت: يا اميرالمؤمنين! - ظاهراً در دوران خلافت ايشان بوده است- گوشت هاى بسيار خوبى آورده ام، اگر مى خواهيد ببريد. فرمود: الآن پول ندارم. گفت: من صبر مى كنم. حضرت فرمود: من به شكم خود مى گويم صبر كند. اگر من نمى توانستم به شكم خود بگويم كه صبر كند، از تو مى خواستم كه  صبر كنى! ولى من به شكم خود مى گويم كه صبر كند. معنى اين كار اين است كه من خود را در اسارت هواى نفس خود قرار نمى دهم. حضرت خطاب به دنيا در تعبير بسيار زيبايى می فرمایند: «الَيْكِ عَنّى يا دُنْيا فَحَبْلُكِ عَلى  غارِبِكِ، قَدِ انْسَلَلْتُ مِنْ مَخالِبِكِ وَ افْلَتُّ مِنْ حَبائِلِكِ»(15)  من در برابر تو آزادم. تو چنگال هايت را به طرف من انداختى ولى من خود را از چنگال هاى تو رها كردم. تو دام هاى خود را در راه من گستردى، ولى من خود را از اين دامها نجات دادم. من آزادم و در مقابل اين فلك و آنچه در زير قُبّه ی اين فلك است، خود را اسير و ذليل و زبون هيچ موجودى نمى كنم. به اين مى گويند درگيرى واقعى یا جهاد با نفس.(16) 

  راه نجات از حرص
  آیا شما تجربه کرده اید که پديد ی حرص از كجا به وجود مى آيد؟ قبل از پديدآمدن حرص نسبت به هر موضوعی امیدی در میان است نسبت به آن موضوع، اگر كسى اميد داشته باشد كه هميشه در دنیا مى ماند و همه ی چيزها را هم مى تواند در دنیا به دست آورد، نسبت به دنیا حريص می شود ولی اگر كسى بداند هميشه در اين دنيا نمى ماند و همه ی چيزها را هم نمى تواند در دنیا به دست آورد، به جاى حریص شدن نسبت به دنيا، زهدِ نسبت به دنيا را پیشه می کند. كسى كه مسافر بودن خود را در دنیا بشناسد بسيارى از توصیه های دين نسبت به دنیا برايش معناى حقيقى پيدا مى كند و می فهمد چرا اولیاء دین توصیه به زهدِ در دنیا دارند. اگر کسی بخواهد جایگاه زهد را بشناسد ابتدا باید احساس کند در این دنیا مسافر است، در آن حالت بار كمترى از امور دنیا برمى دارد تا با سرعت بيشترى به مقصد خود که قیامت است