صفحه ٢١٠

 می شود و عملاً اراده الهی را به صحنه آورده. محال است کسی به آن خلوص برسد که تنها از خدا بخواهد و در آن صورت اراده ای جز اراده ی الهی داشته باشد. پس عملاً حضرت با این توصیه در صدد اصلاح اراده ی ما می باشند. 

  چه اندازه  هستيم؟
  از آنجایی که اگر انسان گرفتار وَهم شد خدا را گم می کند و به دنبال چیزهایی است که هیچ حقیقتی ندارد و اگر به خدا رجوع کند و مطلوب خود را از خدا بخواهد عملاً از وَهم و وَهمیات آزاد شده است. می توان گفت: ما به اندازه اى كه امور خود را از خدا بخواهيم، هستيم، و به اندازه اى كه از خودمان بخواهيم، نيستيم و گرفتار وَهمیات شده ایم و معلوم است که از وَهم كارى برنمى آيد. چون فقط خدا هست، پس به اندازه اى كه از خدا بخواهيم، هستيم و به اندازه اى كه از غيرخدا بخواهيم يعنى از نيستى طلب کرده ایم، طلب از نیستی، نیستی می آورد. گفت: 

  كسى از مرده علم آموخت؟ هرگز     ز خاكستر چراغ افروخت؟ هرگز

  اگر انسان از خدا بخواهد نه تنها از وَهم آزاد شده و هست گشته است، حتی آنچه را هم که بخواهد هست مى شود. غيرخدا يعنى عدم، منتها عدم های وجودنما. حباب، از آن جهت كه حباب است هيچ چيز نیست، از آن جهت هم كه آب است، تنها آب است و حباب نیست. گفت: 

  موج هايى كه بحرِ هستى راست     جمله مَر آب را حباب بود
  گرچه آب و حباب باشد دو     در حقيقت حباب آب بود
  پس از اين روى هستى اشياء     راست چون هستى و سراب بود

  غيرخدا نسبت به خدا، همه سراب اند، مثل حباب اند. حباب نسبت به حباب ديگر، حباب است، امّا نسبت به دريا هيچ چيز نيست جز همان آب دریا. ما هم نسبت به خدا هيچيم هيچ، نسبت به همديگر مخلوقيم. از طرفی «نسبت» يك امر ذهنى است و چيزى نيست. پس فقط از خدا مى شود خواست. از غيرخدا خواستن عین بی ثمری است، دنبال سراب دويدن است، خستگى اش برای ما مى ماند. هرچه از غيرخدا خواستيد فقط خود را خسته كرده ايد. اين ابزارها