صفحه ٤٠٥

حضرت در اين فراز از فرمايش خود يك نكته به صورت وعظ و يك نكته به صورت برهان و حکمت مطرح مى كنند. براى اين كه يگانه بودن خدا را به ما بفهمانند مى فرمایند: ببين! همه ی پيامبران در طول تاريخ، ما را به يك خدا با صفات و كمالات خاصى دعوت کرده اند و هر پيامبرى كه آمده است تصديق كننده ی پيامبر قبلى بوده است و همه يك خداى واحد را با صفاتی مشخص معرفى مى كنند. و از طرفى اگر خداى ديگرى هم بود بايد پيامبرانی را مى فرستاد که ما را به خدا دعوت مى نمودند. زيرا لازمه ی خدايىِ خدا، هدايت بندگان است و لازمه ی هدايت بندگان، فرستادن پيامبر است و حال آن كه آن خدای فرضی پيامبرى نفرستاده است تا دلیل بر وجودش باشد. پس جهان تك معبودى و تك محورى است. زیرا پيامبران مأمور متذكرشدن انسان ها هستند به صفات خداوندی که خالق و رب و معبود آن ها است و در واقع نقش هر پيامبرى، نمايش دادن صفات خدايى است كه آن پيامبر، رسول و فرستاده ی اوست، تا مردم با شناخت خداى خود و اتصال به او از طريق عبادت، با او و با كمالات آن خدا مرتبط شوند و اگر خداى ديگرى بود بايد حتماً صفات ديگرى، غير از صفاتى داشته باشد كه سلسله ی  پيامبران تاريخ در باره ی او گفته اند. چون لازمه ی بودن خداى ديگری غیر از این خدایی که پیامبران تاریخ معرفی کرده اند، به داشتن صفات ديگری است، غیر از صفاتی که این خدا دارد، زیرا در عالم مجردات تفاوت ها ذاتى است و نه اعتبارى و نسبى، پس نمی توان گفت: دو خدا باشند با صفات یکسان، از طرفى همه ی پيامبران جز يك خداى واحد را معرفى ننمودند، پس تمام توجّه جان را بايد به همان خداى واحد انداخت.

  عدم امکان دو خدا در عالم
  به نكته ی دوّمى كه حضرت مطرح مى نمايند بیشتر دقت كنيد كه مى فرمايند: اگر دو تا خدا وجود داشته باشد حتماً تو آثار حاکمیت و احاطه ی او را می دیدی و به افعال و صفات او معرفت پیدا می کردی. همان طور كه مى دانيد خداوند به عنوان علتِ وجود مخلوقات، وجود مطلق است چون وجود همه ی مخلوقات از اوست، بدون آن که وجود خودش از دیگری باشد، این معنای وجود مطلق است و وقتی ملاحظه فرمودید خداوند وجود مطلق است، از آنجایی که هر جا پای «وجود» در میان باشد پای کمال در میان است و هرجا پای عدم در میان