صفحه ٤٨٦

 از ره و منزل ز كوتاه و دراز     دل چه داند اوست مست دلنواز
  آن دراز و كوته اوصاف تن است     رفتن ارواح ديگر رفتن است 
  تو سفر كردى ز نطفه تا به عقل     نى به گامى بود، نى منزل نه نقل 
  سير جان بى چون بُوَد در دور و دير     جسم ما از جان بياموزيد سير
  سير جسمانه رها كرد او كنون     مى  رود بى  چون نهان در شكل چون 
  گفت روزى مى  شدم مشتاق  وار     تا ببينم در بشر انوار يار
  تا ببينم قلزمى در قطره اى     آفتابى درج اندر ذره اى 
  چون رسيدم سوى يك ساحل به گام     بود بیگه گشته روز و وقت شام 

  شرح اشعار به عهده ی خودتان، ملاحظه کنید چگونه مولوی سفر حقیقی را در شخصیت دقوقی نمایان کرده است، نشان می دهددقوقی در مرز اسارت و رهایی است؛ در ساحل یا مرز حقیقت است، سعی دارد به وحدت و حقیقت متصل شود و از قشر و صورت پدیده ها خارج گشته و با جوهر و محتوای هستی ارتباط برقرار کند و سفر حقیقی که مدّ نظر حضرت مولی الموحدین(علیه السلام) است - یعنی سفر از دنیا به قیامت- این سفر است.

  سفری به سوی زيبائی ابدی
  سفري كه ما مي خواهيم به سوی قیامت بكنيم يك بخش از سفر بسيار عظيمي است كه در كل عالم در حال رخ دادن است يعني سفری که آیه ی «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» متذکر آن است فقط مربوط به ما نيست، تمام آفرينش حركتي كرده است از او به سوي او. خيلي عجيب است هم مبدأ و هم منتهاي حركتشان از او و به سوی او است. حركت نشانه ی نياز است و خداوند كه همه ی حقیقت است حركت ندارد ولی مبد أ همه ی حركت ها است، چون کمال مطلق است و به عبارت دیگر چون زیبای مطلق است و زيبايي عامل حركت است، زيبايي عشق ايجاد مي كند و عشق عامل حركت مي شود.
  در سفر عظيم «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» تجليات جمال الهي از حضرت حق به سوي حضرت حق دارد سير مي كند، حتي آسمان و زمين هم که از او جدا شده اند با شوق و رغبت به سوي او بر مي گردند. «فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً» به آسمان و زمين گفتيم شما