صفحه ١١٧

 چرا اينطورى مى كنى. بعد هم چون متوجه منظور فرزندش شده است به او مى گويد: برو بخواب. پسر بچه مى رود مى خوابد اما مى بيند اين طورى كه نمى شود. سه تا از انگشتان دستش را از زير لحاف درمى آورد، يعنى مرغ ما تخم سه زرد كرده است. پدر دوباره متوجه مى شود و مى زند روى دست او و لحاف را می کشد روى او كه بچه بخوابد و حرف نزند. اما بچه كه ديگر طاقتى براى او نمانده است لحاف را به كنارى زده، بلند مى شود و فرياد مى زند كه آقا! مرغ ما امروز تخم سه زرده كرده است، اين را كه گفت نفس راحتى مى كشد و مى گويد راحت شدم و مى خوابد. گاهى قضيه به اين شكل است يعنى انسان نمى تواند حرفش را نزند.
  حضرت در راستای کنترل شهوتِ سخن گفتن مى فرمايند: اگر مى بينى بر عهده ات نيست كه سخن بگويى، نگو. «دَعِ الْقَوْلَ فيما لاتَعْرِف وَ الْخطابَ فيما لاتُكَلَّفْ» حرفى را كه نسبت به آن علم ندارى مزن و سخنی را که به عهده ات نیست بر زبان مران. این دستور را یک دستور ساده اى نگيريد. انسان با به كار بستن چنین دستوری از بسیاری جهات اصلاح مى شود. اكثر آدمهايى كه خوب فكر نمى كنند آنهايى هستند كه زياد حرف مى زنند و برعکس، انسانهايى كه به خودشان اجازه نمى دهند زياد حرف بزنند، خوب فكر مى كنند. در شرح حال گاندى آمده است كه يكبار از او دعوت كردند تا سخنرانى كند. دعوت را پذيرفت و سخنرانى كرد اما آنقدر بد حرف زد که جمعیت به او خندید، می گوید تصمیم گرفتم كه كمتر حرف بزنم و همين امر باعث شد تا فراغتى براى فكر كردن پيدا كنم. مولوی می گوید: 

  خامشی بحر است و گفتن همچو جو     بحر می جوید تو را جو را مجو
  از اشارت های دریا سر متاب     ختم کن والله اعلم بالصواب

  بيشتر روزهايش خاموش بود
  امیرالمؤمنین(علیه السلام) در وصف یکی از یاران و برادران دینی شان - که گویا اباذر یا میثم تمار بوده- چنین سخن می گویند: «كَانَ لِي فِيمَا مَضَى أَخٌ فِي اللَّهِ وَ كَانَ يُعْظِمُهُ فِي عَيْنِي صِغَرُ الدُّنْيَا فِي عَيْنِهِ وَ كَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ فَلَا يَشْتَهِي مَا لَا يَجِدُ وَ لَا يُكْثِرُ إِذَا وَجَدَ وَ كَانَ أَكْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً فَإِنْ قَالَ بَذَّ الْقَائِلِينَ وَ نَقَعَ غَلِيلَ السَّائِلِينَ وَ كَانَ ضَعِيفاً مُسْتَضْعَفاً فَإِنْ جَاءَ الْجِدُّ فَهُوَ لَيْثُ غَابٍ وَ صِلُّ وَادٍ لَا يُدْلِي بِحُجَّةٍ حَتَّى يَأْتِيَ قَاضِياً وَ كَانَ لَا يَلُومُ أَحَداً عَلَى مَا يَجِدُ الْعُذْرَ فِي مِثْلِهِ