صفحه ١٩٨

  خداوند سبحانه مي فرمايد: زماني كه از انديشه و افكار بنده ی خودم چنين بدانم كه آنچه بر او غالب است مشغول بودن با من است، ميل و خواست او را به دعا و مناجات با خودم بر مي گردانم. و در اين صورت كه بنده ی من چنين شود، اگر أحياناً بخواهد سهو كند و خطائي از او سر زند، خودم بين او و بين آن اراده حائل مي گردم، و مانع از چنين اراده اي مي شوم. حقّاً ايشان اند اولياي من ؛ حقّاً ايشان اند شجاعان و شيران بيشه ی معرفت؛ ايشان اند كساني كه چون بخواهم به عقوبت، اهل زمين را هلاك گردانم، به خاطر اين شجاعان عذاب را از مردم دور مي نمايم .
  ملاحظه کنید وقتی انسان به جایی برسد که همه ی امور خود را به خدا بسپارد و یاد حضرت حق بر روح و روان او غالب آید، چگونه تا این اندازه وسعت می یابد که موجب امنیت سایر مردمی می شود که باید هلاک شوند.
  در حدیث قدسی داریم که خداوند مي فرمايد: «أَيُّمَا عَبْدٍ اطَّلَعْتُ عَلَي قَلْبِهِ فَرَأَيْتُ الْغَالِبَ عَلَيْهِ التَّمَسُّكَ بِذِكْرِي، تَوَلَّيْتُ سِيَاسَتَهُ وَ كُنْتُ جَلِيسَهُ وَ مُحَادِثَهُ وَ أَنِيسَهُ»(11)  چون من بر دل و انديشه ی بنده ی خودم مطّلع گردم و ببينم كه آنچه بر او غلبه دارد تمسّك به ذكر و ياد من است، من خود به شخصه زمام تدبير امور او را به دست مي گيرم و متولّي انجام مهمّات او مي شوم ؛ و من خودم همنشين و همزبان و هم صحبت و انيس او خواهم بود. 
  این همان معنای فانی شدن از خود و باقی شدن به حق است، چون چنین بنده ای همه ی امور خود را و نتیجه ی کار را به خدا سپرده و تنها به وظیفه ی خود عمل می کند. 
  و نيز در حدیث قدسی داریم که خداوند فرمود: «يَا دَاوُدُ! ذِكْرِي لِلذَّاكِرِينَ، وَ جَنَّتِي لِلْمُطِيعِينَ، وَ حُبِّي لِلْمُشْتَاقِينَ؛ وَ أَنَا خَآصَّةٌ لِلْمُحِبِّينَ»(12)  اي داود! ياد من براي كساني است كه مرا ياد مي كنند؛ و بهشت من براي كساني است كه مرا اطاعت مي كنند، و محبّت من نسبت به كساني است كه به زيارت و لقاي من اشتياق دارند؛ من صرفاً اختصاص به محبّان خودم دارم.