صفحه ١٠٧

برود و نيرنگ به عنوان اصل ارزشى مورد قبول قرار گيرد، فرومايگان مسئوليت ها را به عهده گيرند و كسانى كه فاضلند منزوى شوند. 
  باز حضرت(علیه السلام) با عبرتی که از زندگی گذشتگان گرفته اند می فرمایند: «يُسْتَدَلُّ عَلَى الْإِدْبَارِ بِأَرْبَعٍ سُوءِ التَّدْبِيرِ وَ قُبْحِ التَّبْذِيرِ وَ قِلَّةِ الِاعْتِبَارِ وَ كَثْرَةِ الِاعْتِذَار»(8)  ادبار دولت ها و تمدن ها ما را به چهار چيز راهنمایی می کند؛ به بدی تدبیر و زشتى اسراف و تبذير و کمی عبرت گیری و کثرت اعتذار و پوزش خواستن به جهت خطاهای بی شمارِ برنامه ها و این که براى حوادث پيش بينى نشده، چاره انديشى وآينده نگرى نکردند. 
  عواملي که از منظر امام علي(علیه السلام) نقل شد بخشي از عواملی بود که زمينه هاي فروپاشي جوامع و تمدن ها و فرهنگ ها را فراهم مي آورد، عمده آن است که با نظر به زندگی گذشتگان بتوانیم عالی ترین شکلِ زندگی را در زمانه ی خود شکل دهیم. و عدم توجه به تاريخ گذشتگان ما را نسبت به راز سقوط جامعه مان غافل می کند. 
  در جامعه شناسى بحثى مطرح است تحت عنوان «مهاجرت شهرها». عموماً پدر و مادرها نيرو و انرژى خود را صرف مى كنند تا خانه شان را به خانه ای چند طبقه تبديل كنند به امید آن که فرزندانشان در نزد آن ها بمانند. فرزندان هم عموماً نزد پدر و مادرهايشان نمى مانند - به خصوص در اين تمدن - و تنها چيزى كه با اين وضع عايد پدرها و مادرها مى شود يك خستگى دنيايى و دست خالی بودن در آخرت است. آدمى كه چندين سال متوالى، تمام انرژى اش را صرف ساخت و سازهای اضافی برای فرزندانش بکند ديگر فرصتى براى به خود آمدنش باقى نمى ماند. در چنين حالتى فرزندانِ چنین افرادی نمی توانند نزد والدین شان زندگی کنند، در صورتى كه همين والدين اگر اوقات خودشان را صرف صفا و ايمان خود كرده بودند اولاً: روحيه ی قناعت پيدا مى كردند و همان روحیه را به فرزندانشان انتقال می دادند تا آن ها نیز به دنبال زندگی های افراطی و تجملی نباشند. ثانياً: از آنجا كه نسبت به فرزندانشان محبّت مى ورزيدند وقتى هم كه سالخورده مى شدند فرزندانشان نسبت به آن ها محبت داشتند و بعد از مرگِ پدر و مادر نيز فرزندان جاى آن ها را از نظر روشِ درستِ زندگی کردن پر مى كردند.