صفحه ١٣٤

فرموده اند: «انْ قُبِلَتْ قُبِلَ ما سِواها؛ وَ إنْ رُدَّتْ رُدَّ ما سِواها»(2)  نماز ملاک پذیرش سایر اعمال است، اگر نماز قبول شد بقیه ی اعمال نیز قبول می شود و اگر نماز رد شد سایر اعمال نیز مردود می شود. حقیقتاً نماز به عنوان حالتی که انسان می تواند بیرون از گذشته و آینده، در محضر حضرت حق قرار گیرد، كليد حفظ حيات انسان است و نجات از به سربردن در ناکجاآبادها و اگر قلب انسان با این رویکرد به سجده رود و آنقدر «سبحان اللّه » بگويد كه از گذشته و آينده ببرد، ناگهان احساس می کند که به خود آمده است. اوّل كه ذكر مى گوييد با خاطره هايتان به سر مى بريد، مثلاً وقتى مى گوييد «سبحان اللّه » اما يادتان مى آيد كه فلان شخص گفته است اين ذكر را بگوييد، از همین طریق از حالت حضور خارج می شوید، امّا به لطف الهی از همان جهت که حضرت حق شوق ذکر را در جان شما انداخته، خودش شما را متذکر می کند و با تكراركردن آن ذكر، آرام آرام ذكرِ همراه با حضور قلب ظهور می کند ولی این بدان معنا نیست که باز خطوراتی نیاید و ما را به گذشته و آینده نبرد منتهی فراموش نکنید خداوند علاقه ی ما را به سوی خودش می اندازد و ما را متمایل به اذکار می کند، پس خودش نیز در بین خطورات دستگیری مان می نماید، همان طور که ما را به یاد نان می اندازد تا طمعِ طلب نان را در ما ایجاد کند. مولوی از قول خدا می گوید: 

  من کریمم، نان نمایم بنده را     تا بگریاند طمع آن زنده را
  هر کراماتی که می جویی بجان     او نمودت تا طمع کردی در آن
  چون بگریانم بجوشد رحمتم     آن خروشنده بنوشد نعمتم
  گر نخواهم داد خود ننمایمش     چونْش کردم بسته دل بگشایمش

  پس اگر نمی خواست ما با یاد او به او نزدیک شویم ما را به ذکر و یاد خودش علاقمند نمی کرد. وقتی دوباره به «حال» برگشتیم این را لطف او بدانیم و امیدوارانه ادامه دهیم تا إن شاءاللّه  پس از مدتى از فكر خاطراتِ گذشته و نگرانی ها و نقشه های آينده بيرون آییم و در حضور قرار گیریم. آن وقت است كه انسان مزه ی ذكر را مى چشد و جان خود را در حال ذكرگفتن مى يابد. پس اين كه مى گويند نمازتان را طولانى و با طمأنينه بخوانيد و ذكرها را