صفحه ٩٢

توانسته اند مرگ طبيعى را چند سال به تأخير اندازند؟ من نمى گويم عیب دارد اما مى پرسم آيا خوب است؟ يعنى اگر وقتِ مرگ شما رسيد و رحلت کرديد چه اشكالى دارد؟ نه این که زودتر از وقتِ مردن بميرید، عرض می کنم زمانى كه به طور طبيعى موقع مرگ ما رسيد آیا لزومى دارد با انواع تکنیک ها - بر فرض كه بتوانيم- مرگ خود را براى مدتی به تأخیر بيندازيم؟ چرا نگذاریم هرکس در موقع مردن اش بميرد؟ مگر آن طرف بدتر از اين طرف است؟ براى اهل دنيا که هر دو طرف بد است، كمى به آنها نگاه كنيد، همين حالا هم حس و ادراكشان را برای درک حقیقت از دست داده اند و خودشان نمى فهمند. و همواره در وَهمیاتِ آزاردهنده ی خود به سر می برند. 

  مرغى كه خبر ندارد از آب زلال     منقار در آب شور دارد همه حال

  اهل دنيا همين الآن هم آب شور و بدمزه دنيا را مى خورند اما چون فكر مى كنند آب فقط همين است و به آن راضى شده اند، شورى و تلخى آن را پذیرفته اند.
  توصیه ی حضرت بسیار توصیه ی عزيزی است که مى فرمايند به قلبت بفهمان كه اين جهان، فانى است. آن وقت اگر در این دنیا به موفقيتی رسيدى مى دانى در چيزى كه فانى است موفق شده اى و خودت را گم نمى كنى، به طور طبيعى كار خود را انجام مى دهى. اگر هم ثروتمند شدى پول ها را در چاه نمى ريزى اما مى دانى كه چگونه از آنها استفاده كنى. اما كسى كه نداند اين ثروت ها فانى اند، با موفق شدنش در دنيا چنان احساس موفقيت مى كند كه گويا تمام عالم غيب و ملكوت را به او داده اند، بعد هم که آنها را از دست می دهد چنان احساس شكست به او دست مى دهد مثل این که تمام لذّت هاى قبلى را از او گرفته اند.
  كسى كه فانى بودن اين جهان را مى بيند با به دست آوردن شغل و تحصیلِ ثروت و ازدواج و خانه دار شدن و امثال آن قهر نيست و بي دلیل فاصله نمى گيرد، اما شيفته آنها هم نمی شود. اين امور به عنوان یک غایتِ مهم از چشم او افتاده اند. او موفقيت را در آن مى داند كه خدا در شب قدر به او عنايتى بكند. موفقيت از نظر او توفيق شنيدن و عمل كردن به توصیه های اميرالمؤمنين(علیه السلام) است كه - به خدا سوگند - از قبول شدن در هزار كنكور موفقيت آميزتر است. نيّت ما بايد اين باشد كه خود را بسازيم و به خودمان ياد بدهيم كه درست ببينيم و به حقایق عالم درست نظر کنیم و محبت بورزیم. به گفته مولوی: