صفحه ٥٠٣

من که صلحم دائما با این پدر      این جهان چون جنّت است اندر نظر

  راستی ریشه ی طوفانِ اين قلب هاى طوفانى در کجا است؟ جز این است که متوجه حقی که انسان ها دارند نیستیم و خود را صاحب بقیه می دانیم؟ چه آن افراد غریبه ها باشند و چه همسر و فرزند خودمان. حضرت برای آن که همه ی ابعاد روحیه ی آزادی از درگیری با بقیه پروریده شود در ادامه می فرمایند: «وَ اَحْسِنْ كَما تُحِبُّ أَنْ يُحْسَنَ اِلَيْكَ» و نيكى كن همان طور كه دوست داری با تو نیکی کنند. در این حالت است که قلب انسان مالامال از نيكى به ديگران می گردد. چنین قلبی گرفتار کینه هایی که انسان را از اسرار عالم محروم می کند نمی شود زیرا «در سینه ی پر کینه اسرار نمی گنجد» به گفته ی مولوی:

   حيلت رها کن عاشقا ديوانه شو ديوانه شو      و اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو
   هم خويش را بيگانه کن هم خانه را ويرانه کن      وآنگه بيا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شو
   رو سينه را چون سينه ها هفت آب شو از کينه ها      وآنگه شراب عشق را پيمانه شو پيمانه شو
   بايد که جمله جان شوی تا لايق جانان شوی      گر سوی مستان می روی مستانه شو مستانه شو
   قفلی بود ميل و هوا بنهاده بر دل های ما      مفتاح شو مفتاح را دندانه شو دندانه شو

  وقتی برای همگان نیکی خواستیم و از این طریق سینه ی خود را با هفت آب از کینه ها شستیم، کلیدهایی برای جان ما ظهور می کند که به وسیله ی آن ها قفل های محرومیت از حقیقت را می گشائیم. نگاه کن چگونه حضرت بنا دارند همه حجاب های بین ما و خدا را پاره کنند وقتی در ادامه می فرمایند: «وَ اسْتَقْبِحْ مِنْ نَفْسِكَ ما تَسْتَقْبِحُ مِنْ غَيْرِكَ» فرزندم! آنچه را براى دیگران زشت می انگاری، برای خودت هم زشت بدان؛ چون بنا نیست سایر انسان ها مرتکب کارهای زشت نگردند ولی برای تو آن کارها مجاز باشد؛ که در این صورت دیوار دوگانگی همچنان بین ما و سایرین پایدار خواهد ماند. آیا شما با این رذیله روبرو نشده اید که بعضی انسان ها انتظار دارند سایر انسان ها همه ی فضائل اخلاقی و انسانی و اسلامی را رعایت کنند ولی خودشان چندان مقید به رعایت آن امور نیستند؟ این ها نمی دانند با این روحیه همه ی حقیقتِ انسانی خود را دفن کرده اند و هیچ نسبتی با انسانیتِ سایر انسان ها ندارند. این ها کابوس های سیاه دوگانگی در جامعه اند که قلب جامعه را نشانه گرفته اند و با تیرهای آلوده ی