صفحه ٣٧١

چون به خود آمدید احساس کردید بزرگ تر از آن هستید که دیروز بودید. کسانی که صاحب عقیده ی توحیدی هستند و خداوند را در بلاها و عافیت ها می یابند می فهمند هر بلایی دالان ورود به عافیتی است و در مجموع ما را پرو بال می دهد تا خود را در قرب الهی احساس کنیم و یا او را همواره در کنار خود بیابیم و این آن بصیرت واقعی است که خداوند به انسان های الهی می دهد. 
  در نظر بگيريد كه گرسنه شده ايم و كسى هست كه مى داند ما گرسنه ايم - اصلاً خودش ما را گرسنه كرده - و خيلى هم با محبت است، نان هم پيش اوست، فعلاً هم با اين كه به طور قطع دوستمان دارد، نانمان نمى دهد و هموست كه بناست به ما نان بدهد. با اين اوضاع، چه مى كنيم؟ آيا فرياد مى كشيم و بى تابى مى كنيم و به اين طرف و آن طرف مى دويم يا با علم به اين كه هم گرسنگى و هم سيرى به دست همان كسى است كه از تمامى احوال ما خبر دارد، با اطمینان کامل صبر مى كنيم و با آرامش کامل آنچه را كه بايد انجام دهيم انجام مى دهيم، چون رَبّمان را مهربان و قادر و غنى مى دانيم؟ حضرت علی(علیه السلام) در این فراز به ما کمک می کنند تا از اين زاويه به حوادث نگاه كنیم تا نه حوادث را غلط ديده باشیم و نه در مقابل بلاها حيران و سرگردان شویم. این یعنی شادمان بودن در طوفان های غم انگیز. مولوی در این رابطه می گوید: 

  عاشقان را هر زماني مردني است     مُردن عشاق خود يك نوع نيست
  آزمودم، مرگِ من در زندگي است     چون رهم زين زندگي پايندگي است
  اُقتلوني اُقتلوني يا ثقات     اِنّ في قتلي حياتاً في حيات

  وقتى انسان، همه چيز را در دست خداوند ببيند، با بروز مشكلات برای خود و یا دوستانش حیران نمی شود و از كوره درنمى رود بلكه جستجو مى كند تا اصل قضيه را دريابد. هر حادثه اى كه رخ مى دهد نشانگر اجراى سنتى از سنت هاى الهى است و انسان بايد در پى كشف آن سنت باشد. يك بار براى يكى از دوستانمان مشكلى پديد آمده بود كه ظاهرا حل ناشدنى بود. ابتدا بسيار حيران بودم امّا دو روز نگذشت كه متوجه شدم هزار محبت از طرف خداوند در آن مشكل خوابيده است.