صفحه ٣١٩

که بخواهد با عنوان های دنیایی آن اضطراب ها را رفع کند، او حياتش را در حد وظايف الهى محدود كرده و هر كار كه انجام مى دهد به خاطر انجام وظيفه است تا از حریم امن الهی خارج نگردد. چه آن وظیفه بچّه دارى باشد و چه جهاد در راه خدا. معلوم است كه چنين انسانى در روزگار خود هرگز حيران نمى شود. ما هنوز حسرت شهدا را مى خوريم كه چقدر راحت راه را تشخيص دادند و همين كه ولیّ فقیه زمان شان فرمود: «جنگ در رأس امور است» همه ی امور را رها کردند و دويدند به سوی جبهه، كسى كه حقيقتاً به دنبال وظايف الهی اش باشد خدا خودش راهنمايى او را به عهده می گیرد. ممكن است کسی احساس وظيفه كند و در جلسه ی مذهبى شرکت کند و ممكن است در حالی که در جلسه نشسته است به خاطر اين كه مادرش نگران او نشود احساس وظيفه كند و جلسه را ترک کند. حضرت اين نوع توجّه داشتن به وظايف الهی را از ما مى خواهند. مى فرمايند به وظايف الهى اکتفا كن و خود را در فضای وظایف الهی پرورش بده، مطمئن باشيد كسى كه در چنين فضایی زندگى خود را تعریف کند نه تنها هيچ اضطرابى ندارد و در امنيت كامل به سر مى برد بلکه اموراتش به بهترین شکل می گذرد چون خود را در اختیار دستورات کسی قرار داده که عالم و آدم را او خلق کرده و معلوم است دستورات او هماهنگ نظام عالم و آدم است. 
  خوب است دائم از خودمان بپرسيم تا چه حد به اين نحوه زندگی که حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) توصیه می کنند، عمل مى كنيم، راستی علت عدم موفقیت های ما فاصله گرفتن از همین دستورات نیست؟ در این سیزدهمین جلسه به خود آییم و از خود بپرسیم تا حالا رهنمودهای حضرت را وارد زندگی کردیم؟ اشکال ندارد برگردیم و دوباره با این رویکرد مطالب را بازخوانی کنیم. 
  چقدر در زندگی جلو افتاده اند آن افرادی که به اين دستورات عمل کردند و چه اندازه از خطراتی که بقیه را گرفتار کرده است عبور نموده اند. روزى يكى از دوستان از من خداحافظى كرد تا به نمايشگاه كتابى كه همان نزديكى بود برود، امّا خيلى زود برگشت، پرسيدم چه شد كه برگشتى؟ گفت: «براى رفتن به نمايشگاه بايد از راهرو تنگى مى گذشتم که به احتمال زياد با نامحرم برخورد مى كردم.» او احساس كرده بود وظيفه اش این نيست كه به این شکل به آن نمایشگاه برود، برگشت. قصد او از ديدن نمايشگاه قطعا ياد گرفتن مطلبى بوده كه به كارش