صفحه ٢٤٩

  شماريد و به عبادت بپردازيد. تا آماده شوید برای مطالعه موضوعاتی عمیق تر از معارف الهی و إن شاءالله آن معارف شما را به عباداتی مناسب خودش وارد کند و همچنان این سیر ادامه یابد. 
  علمِ اين جهانى که موجب گذراندن امور دنیایی ما باید باشد، نبايد همه انرژى هاى ما را بگيرد. هميشه از خودتان بپرسيد اين علم كه من مشغول آن هستم چقدر اين جهانى است و من خودم چقدر اين جهانى هستم؟ شما باید چیزهایی در رابطه با اين دنيا بدانيد ولى همه ی زندگى تان را نبايد با دانش اين جهانى پر كنيد. 
  علمى كه زيركى روباه گونه به بار می آورد تا بتوانیم سر مردم کلاه بگذاریم، ما را به هلاكت مى كشاند. زيركىِ روباه گونه هنر نیست، ننگ است. بعضى ها خيلى بدجنس هستند، چيزهايى مى دانند كه مى توانند سر بقيه كلاه بگذارند. اين علم، علم روباهى است. معاويه اين گونه بود. علمى كه ما را غرق حق كند يا به عنوان ابزارِ يك زندگى سالم قابل استفاده باشد، خوب است. گفت: 

  زيركى بفروش و حيرانى بخر     زيركى ظن است و حيرانى نظر

  بله! همين كه انسان با خود است و همه ی توجه خود را صرف امیالش کرد، ديگر عشق و بندگى مى رود، اين هوشيارى وَهمى، بندگى را مى ميراند. هوشيارى و زيركى که امثال مولوی آن را تقبیح می کنند، يعنى خود را به نحو استقلالى نگريستن و عملاً انسان هادر اين حالت، با وَهم ها و گمان های خود زندگى  می کنند و عقلِ حقيقت بين را از دست  می دهند. اين نوع توجه به منِ خود، و خود را و بقيه چيزها را مستقل ديدن و حساب براى آن ها باز كردن، يك نحوه گرفتارى در گمان ها است در حالی که تنها حيران حق بودن آن نگاه واقعى و غير وَهمى است. يكى از دعاهاى پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) اين بوده است كه  «رَبَّ زِدْنِي تَحَيُّراً»(13)  خدايا! حيرتم را زياد كن! كه فقط تو را ببينم و لاغير. گفت:

  خيره گشتم، خيرگى هم خيره گشت      موج حيرت عقل را از سر گذشت 

  يعنى موج حيرت از سر عقل هم گذشت؛ بايد با چشمى بالاتر از عقل كه همان حيرت است با حقايق روبه رو شد. با عقلِ جزيى و علم حاصل از آن نمى توان خيلى از چيزها را ديد،