صفحه ١٩٥

 اراده ی اوست و شخص، ذات و وجودش را به خداوند تفويض مي كند و عمل او عمل خدا مي شود و خدا از راه او در كائنات تصرف مي كند. اين همان مقام وحدتي است كه خداوند در آيه ی 17 سوره ی انفال براي خود و پیامبر(صلی الله علیه و آله) اثبات مي كند و مي فرمايد: «ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى »؛ اي پيامبر تو تير نيانداختي زماني كه تير انداختي بلكه اين خداوند است كه تير انداخت. در اين حالت همه ی آن چه به نام امكان شناخته مي شود از بنده سلب و زايل مي گردد و بنده به صفات حضرت حق متصف مي گردد.
  امام صادق(علیه السلام)اين ترقي ذاتي، از امكان به وجوب را اين گونه تعبير مي كنند كه: «العبوديةُ جوهرةٌ كُنْهُهَا الرُّ بُوبيّة؛ ما فَقَد فِي الْعبودية وَجَدَ فِي الرّبوبية»؛(5)  عبوديت و بندگيِ حق، جوهري است كه كُنْه و حقيقت آن ربوبيت است. آن چه انسان در عبوديت از دست مي دهد در ربوبيت به دست مي آورد. آری كسي كه به فقر ذاتي خويش در مقام عبوديت اقرار مي كند به غناي ربوبيت مي رسد.
  در حدیث قدسی داریم: «يَا ابْنَ آدَمَ أَنَا غَنِيٌّ لَا أَفْتَقِرُ أَطِعْنِي فِيمَا أَمَرْتُكَ أَجْعَلْكَ غَنِيّاً لَا تَفْتَقِرُ يَا ابْنَ آدَمَ أَنَا حَيٌّ لَا أَمُوتُ أَطِعْنِي فِيمَا أَمَرْتُكَ أَجْعَلْكَ حَيّاً لَا تَمُوتُ يَا ابْنَ آدَمَ أَنَا أَقُولُ لِلشَّيْ ءِ كُنْ فَيَكُونُ* أَطِعْنِي فِيمَا أَمَرْتُكَ أَجْعَلْكَ تَقُولُ لِشَيْ ءٍ كُنْ فَيَكُونُ»(6)  اي  فرزند آدم ! من  بي نيازي  هستم  كه  هيچ گاه  نيازمند نمي شوم ؛ مرا اطاعت نما در آنچه تو را امر كرده ام ، تا درنتيجه تو را بي نيازي  قرار دهم  كه  نيازمند نشوي . اي  فرزند آدم ! من  زنده اي  هستم  كه  هيچ گاه  نمي ميرم ؛ مرا اطاعت كن  در آنچه تو را امر كرده ام ، تا در نتيجه  تو را زنده اي قرار دهم  كه  نميري . اي  فرزند آدم ! من  به  چيزها مي گويم : بشو، مي شود؛ مرا اطاعت كن  در آنچه  تو را امر كرده ام ، تا در نتيجه  تو را قرار دهم  به طوري  كه  به  چيزها بگوئي  بشو، پس مي شود. ملاحظه کنید توصیه ی امام الموحدین(علیه السلام) تا کجاها را نشانه رفته است.