صفحه ١٦٧

 ابن مسعود روزي بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) وارد شد در حالي که حضرت بر حصيري استراحت مي کردند. پس از بيدار شدن حضرت، ابن مسعود اثر چوب خشک و زبرِ حصير را بر بدن مبارک و اثر ليف خرما را بر چهره حضرت مشاهده نمود. در حالي که صورت آن حضرت را پاک مي نمود، از حضرت پرسيد: چگونه به حصير تن داده ايد در حالي که کسري و قيصر روم بر حرير و ديبا مي خوابند؟ حضرت در پاسخ فرمود: به خدا سوگند! مَثَل من و دنيا، مَثَل سواره اي است که در زير سايه ی درختي، استراحتِ اندک نمايد و به مجرد زوال سايه، راه را پي گيرد و ادامه ی طريق دهد.(10) منظورم از نقل اين واقعه تذكردادن اين نكته است كه براى پیامبر(صلی الله علیه و آله) حتی مهم نيست كه كجا بخوابند. زیرا در انديشه و روحيه ی آن حضرت زندگى براى فرار از سختى ها نيست بلكه این نوع سختى ها، زندگى محسوب می شود. مسلّم آن موقع تشك برای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بود ولی یقیناً آن حضرت به آن اعتنايى نمى كردند، چون اين چيزها از چشم پیامبر(صلی الله علیه و آله) افتاده بودند. خودتان را امتحان كنيد. اگر ديديد خيلى دلتان نمى خواهد راه پیامبر(صلی الله علیه و آله) را ادامه دهيد به روح ايمانى خودتان شك كنيد. لازم نيست همين الان سخنان بنده را قبول كنيد، طرح آن را در ذهنتان داشته باشيد و روى آن فكر كنيد چون لازم است جايگاه اين امور در زندگى شما مشخص شود. اگر ديديد از سختى ها گريزانيد بدانيد قدسى شدن و از عالم ماده فاصله گرفتن را نمى خواهيد و اگر اراده نکرده اید قدسى شويد چگونه به «قرب الى اللّه » خواهيد رسید؟ دو انگيزه ی مختلف باعث مى شود كه انسان، سختى ها را تحمل كند: يكى انگيزه ی رسيدن به اهداف بسيار والا و ديگرى انگيزه ی رسيدن به اهداف شهوانىِ خيالى. به عبارت ديگر عاشق، بلاكِش است. عاشق خدا، بلاى خدا را مى كشد و عاشق دنيا بلاى دنيا را.