صفحه ٨٦

رابطه با انقلاب اسلامى نمى شناخت. و مشخص هم شد بى جا بريده بود، چون چيزى نگذشت كه همه چيز عوض شد.
سؤال مى فرماييد كه: «كربلا بعد از ظهورش جبهه ى مقابل را نابود كرد و جبهه هاى موافق را در طول خود قرارداد به اين صورت كه هر جبهه ى حقّى به ميزانى كه بر كربلا منطبق است مفيد و مؤثر و عميق است». اين تعبير، تعبير خيلى خوبى است كه حقايق چون ظهور كنند جريان هاى حق گراى قبلى را در طول خود قرار مى دهند و جريان هاى باطل را نيز نابود مى كنند، هيچ راه ديگرى هم نيست. در راستاى همين قاعده است كه زمان ظهور امام زمان (عج) ديگر توبه قبول نيست. توبه؛ يعنى قرار گرفتن افراد در طول جريان حق و خارج شدن از موضع مقابله با حق، اما آن موقع ديگر فرصت توبه نيست چون يك تاريخ فرصت كافى بود، بايد تا حالا اگر مى خواستى در جبهه ى حق باشى موضع خود را مشخص مى كردى، در آن شرايط كوچك ترين مسامحه اى روا نيست. جنس تمدن اسلامى اين است كه تا آن جا كه ممكن است حجّت را به بشريت تمام كند و پيام خود را به خوبى به آن ها برساند تا مشخص شود آن هايى كه در مقابل آن هستند دشمن حق و حقيقت اند و از حق متنفرند. در حال حاضر انقلاب اسلامى طورى عمل كرده كه معلوم شود بعضى از دولت ها كه با نظام اسلامى مقابله مى كنند به جهت آن است كه مى دانند آن نظام با روح استكبارى آن ها كنار نمى آيد و اين را بايد يك ارزش بدانيم نه اين كه بگوئيم چرا نظام اسلامى براى خودش دشمن تراشى مى كند.

تشكيكى بودن حقيقت نظام اسلامى 
سؤال:
وقتى بپذيريم حقيقت همواره در عالم فعّال است، چه در حضور و منهاى ظهور، و چه در حضورِ همراه با ظهور، چرا بايد بپذيريم نظام اسلامى يك حقيقت است؟
جواب: دوباره تئورى علامه طباطبايى «رحمة الله عليه» را مروركنيد؛ فرمود: ذات بشر بالطبع نياز به اجتماع دارد وگرنه بعضى از استعدادهايش تعطيل مى شود، پس نياز به اجتماع در طبع بشر هست، از طرفى در اجتماع بشرى و در شرايط عادى، به جهت اصل استخدام، از تزاحمِ منافع و در نتيجه استثمار افراد توسط افراد گريزى نيست. پس در عين اين كه بشر اجتماع و حكومت مى خواهد، آن حكومت، بايد داراى قوانينى باشد كه همه ى ابعاد انسان را هدايت كند تا نه تنها