صفحه ٨٠

مى زنند، وقتى كه خوب حرف هايشان را مى زنند بعد آخرش مى گويند البته ما اصل نظام را قبول داريم! ما تعجب مى كنيم! كه اين ها از اصل نظام چه چيز باقى گذاشته اند كه قبول دارند، اصل نظام آن روح اسلاميتى است كه فطرت آن ها به آن گرايش دارد.

تمدن اسلامى؛ تمدنى فراگير
سؤال: قدرتِ حقيقت، در تأثيرگذارى و هضم رقيب اعم از نابودكردن آن و يا در طول خود قراردادن، قبل و بعد از ظهور چه فرقى مى كند، چون ما در روايت داريم: «ما مِنْ نَبيٍّ إلّا وَ قَدْ زارَ كَربلا» «1» هيچ پيامبرى نبود مگر اين كه كربلا را زيارت كرده. پس كربلا به عنوان يك حقيقت، قبل از ظهورش هم تأثيرگذار بوده است كه پيامبران خدا (عليهم السلام) به زيارت آن مى رفتند. به اين معنى كه حقايق قبل از ظهور در دنيا هم تأثيرگذار مى باشند. مثل كربلا كه هم قبل و بعد از ظهورش موجب تأثيرگذارى بر روح اولياء و انبياء است و هم جبهه ى مقابل را نابود كرد و جبهه هاى موافق را در طول خود قرارداد، آيا مى توان اين قدرت و توانايى را براى انقلاب اسلامى هم تعميم داد؟
جواب: براى روشن شدن مطلب به اين آيه عنايت كنيد كه مى فرمايد: «بَلْ جائَهُم بِالْحَقِّ وَ اكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كارِهون» «2» پيامبر به نور حق به طرف آن ها آمد، اما اكثر آن ها نسبت به قبول حق كراهت داشتند و از حق بدشان مى آمد. امّا همان حق كه به سوى مردم آمد و در ابتدا تمايلى به آن نداشتند، دو تا كار مى كند: اوّلًا؛ عده ى زيادى را در طول خودش قرارمى دهد و با بيدار كردن فطرتشان آن ها را به سوى خودش مى كشاند. ثانياً؛ با عده اى هم كه با آن مقابله مى كنند، درگير مى شود و از مسير تاريخ بيرونشان مى اندازد و هيچ وقت از پا نمى نشيند. با ظهور انقلاب اسلامى تازه دشمنان اسلام بيدار شده اند كه: «اسلام از پا ننشسته است!»، اين ها فكركردند با حضور مدرنيته و روحيه ى ضد قدسى اش، چهارصد سال است اسلام را خلاص كرده اند، اصلًا نفهميده اند اسلام با نور توحيدى نابى كه با خود دارد هرگز از پا نمى نشيند.