صفحه ٣٣٥

حاكميت روح فرهنگ مدرنيته هستند، تنها شيعه و فرهنگ انتظار است كه مى تواند اين قالب را بشكند و آرام آرام به ميل عبور از فرهنگ غرب هرچه بيشتر صورت عملى بدهد و رابطه ى خود را با طبيعت طورى تغيير دهد كه وقتى چراغ بزرگ آسمان يعنى خورشيد غروب كرد مجبور نباشد با اين همه لامپ و انرژى، با آرامش شب به مقابله برخيزد، هر چند در حال حاضر اين كار، كار بسيار مشكلى است و براى تحقق آن به پايه ريزى فرهنگى ديگر نياز است.
در يك جمع بندى در رابطه با گذار از فرهنگ غرب به سوى تمدن اسلامى مى توان گفت:
اولًا: بايد در استفاده از علم و تكنيك غرب متوجه روح حاكم بر آن ابزارها بود و با خودآگاهى لازم و جدا از فرهنگ پنهان در آن ابزارها، از آن ها استفاده نمود و دائماً و در همه حال متوجه اهداف و آرمان تمدن اسلامى بود.
ثانياً: بايد سعى نمود در پديدآوردن ابزارهايى كه جواب گوى آرمان هاى فرهنگ دينى است برنامه ريزى كرد و در اين راستا از سطحى نگرى و ظاهرسازى پرهيز نمود كه موجب عقب افتادن كارها مى شود و از شرايطى كه موجب ورود افراد جامعه به عالم قدس و معنويت است محروم مى گرديم.
ثالثاً: بايد نسبت به ابزارها و تكنيك هايى كه عالم دينى و شرايط ذكر و فكر معنوى را مختل مى كند حتى الامكان حساسيت نشان داد تا آفات تكنيك غربى نمايان شود و ميل خروج از آن شدت بگيرد.
رابعاً: بايد متوجه بود فرار از تمدن غربى و به انزوا رفتن چاره ى كار نيست، چاره ى كار جهت گذار از آن تمدن، جهت دادن فكر و ذكر در راستاى ساختن تمدن اسلامى است.

زمينه هاى فروپاشى يك تمدن 
سؤال:
شما در تعريف تمدن مى فرمائيد: «نزديكى انسان ها به نحوى مطلوب براى برآورده شدن نيازهاى كثيرى كه به تنهايى امكان برآوردن آن ها براى تك تك افراد نيست. از طرفى يكى از شاخصه هاى تمدن را پديدآوردن ابزارها و تكنيك هاى مناسبِ اهداف و آرمان جامعه مى دانيد، و مى فرمائيد يك تمدن مجموعه اى از تفكر و آداب و ابزارهايى را به وجود مى آورد كه به انسان ها يك نوع زندگى خاص را پيشنهاد كند. از آن طرف مى فرمائيد: «تمدن