صفحه ٢٣٨

كم است، كثرت در عالم معنا مطرح نيست، درست است كه ما فعلًا در عالم مادّه و در بين كثرات زندگى مى كنيم، ولى نبايد از حاكميت عالم معنا محروم باشيم و اصالت را به كمّيات بدهيم. پس ملاحظه فرموديد كه در دوران گذار بايد ظرائف و دقايقى را رعايت كرد. بلى؛ در دوران گذار- يعنى قبل از ايجاد تمدن اسلامى به صورت بالفعل- مى توانيم از علم و تكنيك غرب استفاده كنيم، ولى نه «لابشرط» و بدون هيچ محدوديت دينى.

سختى هاى دوران گذار
با اين مقدمات مى توان گفت: اين چنين نيست كه در دوران گذار از فرهنگ مدرنيته به فرهنگ اسلامى، بتوانيد توليد علم را بدون توجه به علم و تكنيك غرب شروع كنيد، چون هنوز با توجه به حاكميت تمدن غرب، به تصور اين كه تمدن اسلامى به چه شكل بايد باشد، نرسيده ايم. شما در حال حاضر هر چقدر فكركنيد كه با چه وسيله اى به خانه تان برويد جز ماشين سوارى، چيزى به ذهنتان نمى آيد، نهايتاً خيلى كه بخواهيد فوق اين تمدن فكركنيد، مى گوييد: با كالسكه مسافرت مى كنيم، در حالى كه ساختارهاى موجود اجازه ى چنين زندگى را به شما نمى دهد، پس مسلّم است به بشر امروز خيلى سخت مى گذرد تا بتواند به يك تصور جديد برسد، و اين است كه مجبوريم با اين تمدن تعامل كنيم تا آرام آرام و با توجه به اهداف خود نسبت به راه كارهاى تحقق آن اهداف بينديشيم.
مى گويند در جهنّم به بعضى از آن جهت بسيار سخت مى گذرد كه هر چه در دنيا و در ذهنشان تصوركرده اند همان ها را در اطراف خود ايجاد مى كنند، در حالى كه با هوشيارى فطرت در آن شرايط، به چيزهاى ديگرى نياز دارند ولى چيز جديدى نمى توانند تصوركنند و براى آن ها كه در جهنّم جاودانه نيستند، هزاران سال طول مى كشد تا ذهنيات و ملكاتشان تغيير كند، اين هزاران سال را در «خلأ» و در بى هويتى هستند تا استعدادهاى اصلى خود را بازيابى كنند و به گرايش هاى اصلى خود كه روح ايمان بود دست يابند. اين كه مى بينيد بحث هايى كه در مورد گذار از غرب مى شود افراد را اذيت مى كند، چون يك مرتبه همه ى تصور او را مى خواهيد از او بگيريد، بعد هم هر چقدر فكرمى كند، چيزى نيست كه به جاى آن بگذارد و لذا براى او اين كار، كار مشكلى خواهد بود، پس زمان زيادى نياز هست كه آرام آرام به