صفحه ٣٧٣

نگاهى ماوراءِ نگاه فرهنگ مدرنيته 
سؤال:
آيا اگر مسلمانان با نگاه توحيدى مخصوص اسلام مى خواستند قواعد طبيعت را كشف كنند، ممكن نبود به همين علومى برسند كه غرب نسبت به طبيعت رسيد و علومى مثل فيزيك و شيمى و مكانيك و فيزيولوژى را تدوين نمايند؟
جواب: مسلّم نه؛ درست است كه در حال حاضر نگاه كميت گراى گاليله فكر و ذهن ما را تسخير كرده و فكر نمى كنيم طبيعت واقعيتى غير از اين دارد كه فعلًا ما مى شناسيم، ولى وقتى ضعف اين نگاه را شناختيم و متوجه شديم اين نوع نگاه به عالم، نگاه بريده از عالم قدس و عالم معنا است، آرام آرام عالَم در منظر ما جلوه اى ديگر به خود مى گيرد و توانايى هاى ديگرى، ماوراء آنچه «اراده ى معطوف به قدرت» از طبيعت مى خواهد از خود نشان مى دهد. آرى؛ اگر ما طبيعت را مخزنى براى انرژى و قدرت بخواهيم و انسان را هم اراده اى بدانيم كه مى خواهد با قدرت بر طبيعت دست يابد، هيچ چيزى جز همان چيزى كه فرهنگ غربى از طبيعت مى بيند نمى يابيم. از طرفى نگاه غربى در مسير خود گرفتار تناقض هايى شده كه مجبور است در خود تجديد نظر كند. به عنوان نمونه؛ خلاصه سخنان آقايان ايان باربور، استاد فيزيك و دين شناس دانشگاه سوربن از كتاب «علم و دين» را خدمتتان عرض مى كنم و از اين كه مجبورم مقدارى از اوقات شريفتان را در اين مورد بگيرم عذر مى خواهم، ولى اگر حوصله بفرماييد نكات دقيقى را در رابطه با نگاه علم جديد به عالم به دست مى آوريد. باربور مى گويد:
فيزيك قرن نوزدهمى يعنى فيزيك كلاسيك، در معرفت شناسى، نظرگاه اصالت واقعى داشت. يعنى نظريه هاى علمى را المثناى واقعى و عينى جهان، آن چنان كه هست و مستقل از روند شناختن آن توسط دانشمند، مى پنداشت ولى نظريه ى كوانتومى به طور كلى از نگرش قبلى فاصله گرفت و تصور قبلى را نفى كرد، در يك كلمه مى گويد: هيچ چيز در زندگى روزمره نيست كه قابل قياس با حوزه ى شگرف اتم باشد. «فقدان تصويرپذيرى» خصيصه ى بارز فيزيك نوين است و تمايل به تصور اجزاءِ تشكيل دهنده ى اتم به هيأتى شبيه با چيزهايى كه قابل ادراك حسى هستند، بايد ترك شود، سيستم اتم نه فقط براى مشاهده ى مستقيم غيرقابل حصول و بر وفق كيفيات حسى، غيرقابل بيان است، بلكه بر وفق مقولات زمان و مكان و عليّت