صفحه ١٢١

تحت تأثير فرهنگ شتاب و تحرك غرب قرار دارند و از اين جهت تمدن غرب بسيارى از مذهبى ها را از گوهر اصلى اسلام كه همان آرامش و وقار است، جدا كرده است، بدون اين كه خودشان بدانند.
پس اوّلًا؛ روشن شد تفاوت تمدن هايى مثل تمدن فراعنه با فرهنگ مدرنيته در عين اين كه هر دوى آن ها ضد سعادت بشراند، در چيست. ثانياً؛ تفاوت آرامش كاذب كاهنان با آرامش حقيقى اولياء خدا معلوم شد. بعضى از غربى ها كه از آشفتگى تمدن خودشان خسته شده اند و هنوز در حجاب مدرنيته اند، حالا هم كه مى خواهند به روح و روحيه ى آرامى رجوع كنند، به آرامش كاهنان دل مى بندند، چون تمدن غربى نمى تواند بين «كاهن» و «نَبى» فرق بگذارد. ثالثاً؛ در اين بحث روشن شد علت شتاب افراطى موجود در فرهنگ مدرنيته چيست.

تمدن شيعى؛ رقيب اصلى تمدن غرب 
سؤال: شما در جلسه ى قبل در راستاى نظر هانتينگتون فرموديد: فرهنگ مدرنيته با اسلام و تفكر خاور دور- اعم از بودايى يا كنفسيوسى- در تقابل است و بالأخره هم با آن ها درگير مى شود. حال سؤال اين است كه درگيرى از كجا شروع مى شود كه منجر به تمدن شيعى مى گردد؟
جواب: عنايت داشته باشيد كه تمدن اسلامِ واقعى كه همان مكتب تشيع است، با تمدن خاور دور در يك چيز مشترك اند و آن رسيدن به آرامش از طريق توجه به حقايق قدسى است و اين دو تمدن از اين جهت در مقابل فرهنگ مدرنيته هستند كه شاخصه اش شتاب و دست يابى به عالم ماده است، از اين جهت هانتينگتون درست مى گويد كه در آينده تمدن خاور دور و تمدن اسلامى با غرب درگير مى شوند. او پيش بينى مى كند كه جنگ آينده ى بشر هيچ كدام از جنگ هاى موجود نيست؛ جنگ بين تمدن خاور دور و اسلام از يك طرف و تمدن غرب در طرف ديگر است، چون غرب در شرايطى است كه هر تمدنى را بايد در خود هضم كند و اگر تمدنى در مقابل آن مقاومت كرد و غربى نشد با آن درگير مى شود. البته آن تمدنى كه در خاور دور با غرب درگير مى شود، غير از آن چيزى است كه امروزه در نظام سياسى كشورهاى ژاپن و سنگاپور و هنگ كنگ و كره مطرح است، حتى تمدنِ چينى مورد نظر هانتينگتون، غير از چينى است كه فعلًا توسط حاكمان فعلى اش مديريت مى شود، اين چين