صفحه ٣٧

شد بلكه مانع يك زندگى طبيعى مى گردد و به همين جهت آن تمدن حتماً سقوط مى كند. اما يك وقت تمدنى نيازها را برآورده مى كند ولى جوابگوى نيازهاى جديد نمى باشد، اين تمدن با آمدن پيامبر بعدى، يا به كمك رهنمودهاى امام معصوم، كامل مى شود، به همين جهت هم مى گويند فعاليت هاى تمدنِ هر كدام از انبياء، براى پيامبر بعدى مقدّمه محسوب مى شود.
پس جواب سؤال كلّى تان كه «چه فكر و فلسفه اى مى تواند منشأ تمدن قرار بگيرد؟» اين است كه هر فكر و فلسفه اى مى تواند منشأ تمدن بشود اما فكر و فرهنگى كه بتواند به كنترل غريزه ى سودجويى بشر جواب بدهد، اين فكر و فرهنگ منشأ تمدنى مى شود كه براى افراد جامعه مفيد است و سرنوشت آن هلاكت بار نخواهد بود.

توجّه بيش از حد به خيال؛ علت جهانى شدنِ تمدن غرب 
سؤال:
شدت نفوذ يك تمدن به چه عواملى بستگى دارد؟
جواب: پاسخ به اين سؤال بحث قبلى را كامل مى كند. عرض شد؛ هر تمدنى به نحوى نيازهاى بشر را جواب مى دهد امّا نيازهاى بشر متفاوت است و در همين راستا تمدن ها نيز متفاوت اند. ممكن است يك تمدن صرفاً نيازهاى وَهمى و خيالى بشر را جواب دهد، تمدن ديگرى در عين جواب گويى به نيازهاى خيالى انسان ها جواب گوى نيازهاى عقلى آن ها نيز باشد. تمدن ديگرى نيازهاى حسى و خيالى و عقلى و قلبى بشر را جواب دهد، پس ملاحظه مى فرمائيد كه تفاوت تمدن ها در چيست، حال اين كه مى گوييد «نفوذ تمدن ها به چيست؟» در جواب بايد عرض كنم نفوذ در كدام بُعد از ابعاد بشر مورد سؤال است، آرى؛ تمدنى كه فقط نيازهاى وَهمى و خيالى بشر را جواب بدهد، در ابتداى امر نفوذش بسيار زياد است، ولى بشرى را مى پروراند كه خيال زده است. به عبارت ديگر اين تمدن جواب گوى بشرى است كه طلبش در حدّ هوس و خيال است. اين كه تمدن غرب اين چنين همه گير شده، ريشه اش در مخاطب قرار دادن بشرى است كه خيال زده و هوس زده است، مخاطب تمدن غربى، بشر خيال زده است و چنين بشرى را مى پروراند. شما در دانشگاه ها هم كه نگاه كنيد: دو نوع آدم هست: بعضى گروه ها شعارهايى براى جذب دانشجويان مى دهند كه جنبه ى وَجه وَهم و خيال آن ها را تحريك مى كند و يكى از راه هاى نفوذ وسيع و سريع در افراد تحريك وَهم و خيال