صفحه ٤٢

غرب به دليل خيالى بودنش نابود مى شود
فراعنه از اوّل مبنا را بر تقابل و ترساندن افراد گذاشته بودند؛ يعنى خيلى خشن برخورد مى كردند. در عين حال از نظر تكنيك خيلى قوى بودند. علت نقش آفرينى و تمدن سازيشان هم به اين جهت بود كه روى تكنيك شان خيلى وقت گذاشته بودند- البته تكنيك به همان معناى تكنيك فرعونى نه تكنيك به معنى غربى آن- غربى ها به اين علت قدرت و گسترش يافتند كه بر روى تكنيك از يك طرف و بر روى تحريك هوس مردم از طرف ديگر وقت گذاشته اند. علت هلاكت و بى ثمرى هر دوى اين تمدن ها اين است كه نه با تكنيك مى توان به ابعاد روحانى انسان ها جواب داد و نه با هوس، چون مبناى هر دوى آن ها خيال و وَهم است، و امورى كه بر وَهم و خيال و هوس پايه گذارى شود بعد از مدتى توان ارضاء كردن را از دست مى دهد و اين آغاز يك سقوط است، به خصوص كه اين تمدن ها در مقابل عواملى كه بر اساس سنن الهى ظهور مى كنند توان پيش بينى را ندارند. حال آن عوامل يا تقابل حضرت موسى (ع) است و درياى نيل با فرعون، يا تقابل امام خمينى «رحمة الله عليه» است و انقلاب اسلامى و فرياد اسلام خواهى جهان اسلام با فرهنگ مدرنيته.
به هر صورت لازم است اين نكته را براى خودحل كنيد؛ كه آيا تمدن غرب با اين وسعتى كه پيدا كرده است، مى تواند خود را حفظ كند و پايه هاى تمدنى اش را نگه دارد؟ دلايل ما مى گويد؛ يقيناً نه، چون تمام ساختارش بر مبناى «وَهم و خيال» پايه گذارى شده است و خيال- هر چند هم شيرين باشد- جنسش گذراست، فعلًا بنده مى خواهم اين سؤال را جواب بدهم كه مى فرماييد: «گستره ى نفوذ يك تمدن به چه چيزهايى بستگى دارد و چگونه براى گسترش خود ابزار مى سازد؟» عرض بنده اين است تمام ابزارهايى را كه اين تمدن مى سازد، براى اين است كه خيالِ انسان ها را ارضاء كند. ابزارهاى تمدن غربى جهت ارضاى عقل و قلب نيست. درست است كه قلب و خيال خيلى شبيه هم اند، اما يكى به حقايق نظر دارد و يكى به وَهمياتِ غير واقعى. مثلًا شما گُل را كه نگاه مى كنيد، ممكن است هم خيالتان به شعف بيايد، هم قلبتان به عالم معنا منتقل شود، فرق پارك و دشت در همين است. نظام مهندسى پارك؛ خيال را اقناع مى كند و يك نوع صورت ذهنى در ما به وجود مى آورد كه باطن آن صورت، ذهنِ مهندسى