صفحه ١٨٧

بسم الله الرحمن الرحيم 

هدف از طرح مباحث «تمدن زايى شيعه»
پس از روشن شدن نياز انسان به جامعه اى كه منشأ قوانين آن بايد عالم قدس باشد و روشن شدن اين نكته كه تمدنى ماندنى است كه از وَهميات به سوى واقعيات و به سوى سنن عالم سير كرده باشد و به جاى سركوب طبيعت، بتواند ابعاد پنهان آن را به انكشاف بكشاند، به اين نتيجه رسيديم كه تمدنى ماندنى است كه جوابگوى تمام ساحات انسان باشد و تمدن غرب كه در نهايتِ ماديّت و شتابزدگى است، نمى تواند جواب نيازهاى واقعى انسان باشد، و تمدن مقابل اين تمدن، تمدنى است كه شيعه مسئول بنيانگزارى آن است، زيرا تمدن زندگى ساز شروطى دارد و تنها شيعه از آن شروط برخوردار است، مضافاً اين كه شيعه به جهت فرهنگ انتظار، قدرت تشخيص ظلمات غرب و گذار از آن تمدن را نيز در خود دارد و انقلاب اسلامى در جايگاه تاريخى مخصوص به خود، مرحله ى آن گذار و عبور است.
ما معتقديم بازسازى امّت واحده ى اسلام كه با راهنمايى هاى ائمه ى معصومين (عليهم السلام) ممكن گشته، به عهده ى شيعه مى باشد، و بيدارى اسلامى در دوران جديد از نفحات الهى است كه نبايد نسبت به آن بى تفاوت بود و از جهت آرمانى آن غفلت نمود. بايد در خيزش اسلامى قرن حاضر، افق هاى حركت را تا تحقق تمدن اسلامى مدّنظر داشت، و لازم است در اين كار، ظرائف و دقائق فراوانى مورد توجه قرار گيرد كه از جمله ى آن ها دو نكته از همه مهم تر است؛ يكى چيستى تمدن اسلامى است- كه در مباحث گذشته تا حدّى بدان پرداخته شده- و ديگرى مانع اصلى تحقق آن تمدن، يعنى فرهنگ مدرنيته است. اگر خاستگاه فلسفى و اجتماعى فرهنگ مدرنيته به خوبى شناخته نشود، انرژى خيزش عظيم اسلامى پس از مدتى هدر مى رود و باز جهان اسلام در تارهاى عنكبوتى فرهنگ مدرنيته خود را اسير مى يابد و جوانانِ اميدوار به آينده ى جهان اسلام نااميد خواهند شد.