صفحه ٤٢٢

بى معنى مى شود، و دستورات دين و احوالات دينداران از حالت حضورى به حالت حصولى استحاله مى گردد. اگر به واقع بخواهيم انسان ها از ديندارى خود بهره مند گردند و جذب آن شوند بايد شرايط به حضورآمدن قلب را در صحنه ى ديندارى دائماً مدّ نظر قرار داد و آفات غفلت از اين حالت را شناسائى كرد و از آن ها گذشت تا همه ى ابعاد دين از يك طرف و همه ى نيازهاى بشر از طرف ديگر معنى خود را پيدا كند. در واقع جهت جواب گويى به اين سؤال بود كه كتاب «آنگاه كه فعاليت هاى فرهنگى پوچ مى شود» تنظيم شد. سعى شد آنچه دين نيست و به نام دين مطرح است و آنچه دين است و از آن غفلت شده، مورد توجه قرار گيرد.

ضرورت وجود فلسفه و عرفان در تمدن سازى 
سؤال:
با توجه به اين كه فلسفه نظر به مفاهيم كلى دارد و علم حصولى موجب ارتباط با مفاهيم حقايق است، آيا مى توان در مسيرى كه بايد شرايطِ به حضورآوردن قلب را در ديندارى دنبال كرد، از فلسفه استفاده نمود؟
جواب: از دو لحاظ بايد به فلسفه با نظر مثبت نظر كرد، يكى از جهتى كه مى توان از طريق استدلال متوجه وجود حقايق موجود در عالم شد، و ديگر آن كه با استدلالى كردن عقايد از ورطه ى خرافه گرايى مصون مى مانيم. البته توجه داشته باشيد كه فلسفه در شيعه سير مباركى داشته است به طورى كه در حال حاضر حكمت متعاليه ى جناب ملاصدرا «رحمة الله عليه» عملًا نزديك كردن عقل به قلب است و از تشكيك در وجود به سوى تشكيك در ظهور سير كرده و به تعبير ديگر از برهان به سوى عرفان جلو رفته است و امثال امام خمينى «رحمة الله عليه» و علامه ى طباطبائى «رحمة الله عليه» عملًا در مسيرِ فلسفه اى قدم گذاردند كه به سوى عرفان سوق پيدا كرد. با حكمت متعاليه تفكرى به صحنه آمد كه هم عقل ها قانع مى شوند و هم دل ها به شور مى آيند، چيزى كه نسل امروز شديداً بدان محتاج است و به همين جهت عرض شد در ايجاد تمدن اسلامى نقش حكمت متعاليه بسيار چشم گير است و به گفته ى پروفسور ويليام چيتيك- در سمينارى كه جهت بزرگداشت ملاصدرا «رحمة الله عليه» برگزار شد- «حكمت متعاليه قدرت تمدن سازى دارد» و واقعاً براى نجات بشر مگر مى شود از سرمايه اى اين چنين عظيم كه از فارابى شروع شده