صفحه ٤٣٤

انسان خود را مستقل از دين احساس مى كند و امروزه هزاران كارشناس و روزنامه نگار در سراسر جهان مشغول عمليات بيهوشى مردم اند تا به آنان بقبولانند در شرايط خوبى به سر مى برند، در حالى كه بشر در تمدن غربى به سرچشمه هاى هدايت و نجات پشت كرده و گرفتار بيهودگى شده است.
در موضوع «تمدن زايى شيعه» سخن از رجوع به تفكر معنوى است و نه بازگشت به گذشته اى كه به پايان رسيده، ما معتقديم در سير تاريخى به سوى آينده، زمينه ى طرح تمدن شيعى بسيار فراهم است چرا كه به قول هايدگر: «علم جديد تا آنجا پيش مى رود كه با «محاسبه پذير» سر و كار پيدا مى كند، امّا در مرحله اى از تاريخ با امرى مواجه مى شود كه محاسبه پذير نيست و اين عصر انقلاب است كه همه ى ادعاهاى علمى فرو خواهد پاشيد.» غرب با روش محاسبه پذيرِ خود نمى تواند به ساحت حقيقى انسان و امور اجتماعى، تقرّبى حاصل كند، در حالى كه از منظر الهى، انسان امرى محاسبه ناشدنى و غير قابل تصرف تلقى مى شود، چنانچه عالَم و اشياءِ آن نيز غير قابل تصرف اند، بلكه مى توان با آن ها تعامل نمود و به عنوان آيات الهى آن ها را مظهر الطاف الهى دانست، در اين حالت تمدنى به صحنه مى آيد كه هيچ حادثه اى آن را از نظر به ساحت قدس محجوب نمى كند.

تمدنى گرفتار در تنگناى عالم حسّ 
2- تمدن اسلامى به عنوان بلوغ تمدن دينى به نحوى همه جانبه جهت جان ها را به سوى معنويت و حقايق سوق مى دهد تا انسان ها بتوانند بيشترِ عمر خود را در سير به سوى عالم معنا بگذرانند و در عين تنهايى، در دنيايى بزرگ تر از دنياى مادى زندگى كنند. ولى در فرهنگ غربى با رويكرد افراطى نسبت به دنيا و عالم حس و وَهم، عملًا از آن دنيايى محروم مى شوند كه مولوى در وصف آن مى گويد:

         آن جهان و راهش ار پيدا بدى             كم كسى يك لحظه در اينجا بدى