صفحه ٣٢٥

دنبال كننده ى جاى پاهايى است كه خودش در شن ها ايجاد كرده» بى وجه بدانيم. بلكه بايد بگوئيم اگر بخواهيم جنبه ى رياضى گونه ى عالم را ببينيم، عالم جنبه هاى رياضى گونه ى خود را به ما نشان مى دهد. ولى نبايد دلخوش باشيم كه عالم چهره ى واقعى خود را نشان داده است، بلكه بايد متوجه باشيم ما آنچه را كه از عالم طلب كرده ايم يافته ايم زيرا براى يافتن آنچه مى خواسته ايم تلاش كرده ايم و نه آنچه واقعيت دارد.
در نگاهى كه در تمدن اسلامى به عالم و آدم مى شود سعى بر آن است كه از منظر وحى الهى به واقعيات نگاه شود و تلاش دانشمندان تلاش براى هر چه بيشتر نزديك شدن به آن نگاه است. طبيعت در نگاه دينى، ماده ى صِرف براى ارضاى نفس امّاره نيست و انسان هم موجود عنان گسيخته اى نيست كه بايد تمام تمايلات نفس امّاره اش را از طريق طبيعت اخذ كند.
علم جديد جنبه ى پايين عالم وجود را مدّ نظر خود قرار داده و مرتبه ى پائين عالم را بريده از عالم مافوق، مورد ارزيابى قرار مى دهد و لذا آنچه به دست مى آورد علم حقيقى نيست ولى نتايجى كه در ارتباط با جنبه هاى حسى عالم ماده به دست آورده مى تواند در تمدن اسلامى مورد نظر قرار گيرد با اين توجه كه بايد تعبيرهاى علمى شخص دانشمند از جنبه هاى حسى عالم ماده تفكيك شود.

ملاكى براى الهى و يا شيطانى بودن يك تمدن 
سؤال:
شما در سخنان خود بعضاً مى فرمائيد فلان موضوعِ به ظاهر علمى مبناى شيطانى دارد و گرايش هاى شيطانى انگيزه ى آن عمل بوده است. ما از كجا بفهميم يك مسئله ى علمى مبناى شيطانى دارد يا مبناى الهى، آيا صرف اين كه كاشف يك قاعده ى علمى شخص مسلمانى است مى توان مبناى آن مسئله را الهى دانست و يا اگر روح حاكم بر آن مسئله علمى روح تعامل با طبيعت باشد دليل است بر اين كه آن مسئله ى الهى است، آيا تكنيك و ابزار اگر هدفى الهى را دنبال نكند، شيطانى است؟ در يك كلمه معيار تفكيك الهى بودن موضوعات از غير الهى بودن آن ها چيست؟
جواب: بنده بر روح حاكم بر تحقيقات علمى و تكنيك هاى به دست آمده تأكيد دارم و عرض بنده اين است كه روح حاكم در فرهنگ غربى، در حين پژوهش هاى علمى و