صفحه ٢٧٦

بصيرت تاريخى 
بايد به رمز و راز تحقق يك تمدن پايدار معرفت پيدا كرد و بر اساس آن معرفت، هر فرهنگ و تمدنى را ارزيابى نمود و جايگاه تاريخى آن ها را مشخص كرد. به نظر بنده با توجه به مباحثى كه مطرح گشت تا حال روشن شد؛ به همان اندازه كه تمدنِ مبتنى بر عقل معاش نمى تواند بماند، احساسات مذهبى سطحى هم نمى تواند بماند، چون در آن شرايط، باز بستر جواب گويى به همه ى ابعاد بشر مورد غفلت قرار مى گيرد و بشر بالأخره پس از مدتى بر اساس فطرتش تمنّاى گذار از آن شرايط را در خود مى يابد.
دو نكته موجب شده است كه هنوز عزم گذار از تمدن غرب در بشر امروز همه گير نشود: يكى؛ تبليغات و وعده هاى غرب براى جوابگويى به آرزوهاى بشر، و ديگرى؛ نداشتن طرحى از تمدنِ مورد نياز بشر. دنياى تبليغاتى و خبرى «صهيونيسم» واقعاً در تلاش است تا از خطرى كه با سرخوردگى مردم از اين تمدن در سراسر جهان پيش آمده، رهايى يابد. «صهيونيسم» يعنى «مادى گرايى صِرف»، و انسان ها هيچ وقت مادى گرايى را نمى توانند در بلندمدت تحمل كنند. البته ممكن است در مقطعى تحت تأثير تبليغات، تمدنى را كه در ذات خود مادى است به اميد برآورده شدن اهداف عالى تر، بپذيرند، اما اين دليلِ بر موفق بودنِ تبليغات غربى در آينده نيست. هيچ وقت نبايد براى بررسى آينده آرامش وضع موجود را ملاك قرار داد. ما در زمان حاكميت شاه فكر مى كرديم حالا كه شاه حاكم است، پس هميشه حاكم است! ولى امام خمينى «رحمة الله عليه»- با آن نورانيتى كه داشتند- مى دانستند بر اساس سنت الهى و قواعد فطرت انسانى، ذات آن نوع حكومت ناپايدارى است. اين هنر را ما بايد با نورى كه حضرت امام «رحمة الله عليه» نشان دادند، در خود نگه داريم و منشأ تحليل هاى آينده ى خود نسبت به تمدن غربى قرار دهيم.
وقتى ما سخن از تمدن پايدار به ميان مى آوريم، اگر ادله اى بر پايدارى و قابل پذيرش بودنِ آن داريم، بايد حوصله و شكيبايى بزرگى نيز داشته باشيم. حوصله ى امام خمينى «رحمة الله عليه» آن قدر بود كه سال 1342 مى فهميدند بايد به فكر تمدن اسلامى بود، نه اين كه قدرت نمايى هاى شاه، چيزى را عوض نمى كند؛ بلكه شاه هر اندازه كه اسلحه هايش بيشتر بشود و پايدارى خود