صفحه ١٧٧

سومين ركن نظام، به غير از مردم و رهبرى، اسلام است و لذا اگر قوانين جارى سمت و سوى اسلامى نداشته باشند، ديگر نظام، اسلامى نيست و جايگاه شوراى نگهبان به همين معنى است تا قوانين كشور از جهت اسلاميت كنترل شود و عدالت مورد نظر اسلام هم مدّنظر بايد باشد. به هر حال جهت كلّى قوانين و كارها مدّنظر است، اين كه در اداره اى يك بخشنامه يا برنامه اى جهت اسلامى ندارد، اصل نظام را از اسلاميت خارج نمى كند، وقتى نظام از اسلاميت خارج مى شود كه اراده ى رهبرى يا مسئولان اصلى نظام نسبت به اسلامى بودن قوانين و روابط، بى تفاوت شود. شما وقتى مى خواهيد به خانه ى ما بياييد، اگر در مسير خود يك كوچه را اشتباه كرديد، نمى شود به اين نتيجه رسيد كه نمى خواهيد به خانه ى ما بياييد، امّا اگر جهت تان اين باشد كه اصلًا به خانه ى ما نياييد، مى گوييم اراده ى اصلى شما تغيير كرده است.

راه هاى معرفى انقلاب اسلامى 
سؤال:
چگونه انقلاب را از اين ديدگاه مى توان به مردم معرفى كرد كه متوجه شوند يك حادثه ى اتفاقى نيست و ريشه و باطن دارد؟ به بيان ديگر براى شناختن و شناساندن اين انقلاب با چنين خصوصياتى كه مى فرمايند چه كارهايى بايد انجام داد؟
جواب: همان طور كه قبلًا عرض شد، ابتدا بايد متوجه ريشه دارى انقلاب اسلامى بود و آن را با انقلاب هايى كه صِرف آزادى خواهى توسط روشنفكران و تحت تأثير شرق و غرب، در مقابل استعمارگران پديد آمد، فرق گذارد، به خصوص كه عموم آن انقلاب ها توسط همان انقلابيون به انحراف كشيده شد، چون با پشتوانه ى الهى شروع نشده بود تا همان مكتب الهى به عنوان باطن آن انقلاب آن را تغذيه نمايد و جلو ببرد. در عموم انقلاب ها از فرداى پيروزى انقلاب خودِ انقلابيون راه و رسم همان ديكتاتوران را به نحوى ديگر دنبال مى كنند، چون همان طور كه عرض شد؛ نه انگيزه هاى الهى در ميان بود و نه يك انسانِ دين شناس رهبرى آن را به عهده داشت تا دين با همه ى ابعادش در صحنه باشد چنين خصوصياتى منحصر به انقلاب اسلامى است و بر همين اساس بايد ديدگاه خود را نسبت به انقلاب اسلامى دقيق نماييم و جايگاه تاريخى آن را بشناسيم.