صفحه ١٩١

چاه مى رفت و كوزه اش را پر از آب مى كرد و آب را در جوى ها روان مى نمود و با مشقت زياد به نتيجه اى ناچيز مى رسيد. «دزى گونگ» به او گفت: «وسيله اى هست كه مى توان به كمك آن روزى صد جوى را سيراب كرد و با مشقت اندك به نتايج بسيار رسيد، آيا نمى خواهى از آن مدد جويى؟» باغبان سرش را بالا برده نگاهى به او افكند و گفت: «چگونه است آن؟» دزى گونگ گفت: «اهرمى از چوب بساز كه پشتش سنگين باشد و دماغه اش سبك، از اين راه آب بسيار به دست خواهى آورد، اين روش را شيوه بركشيدن زنجير گويند». باغبانِ پير برآشفت و سپس با خنده گفت:
 «استادم گفته است هر كس كارها را به طرز ماشينى انجام دهد، قلبش نيز مبدل به ماشين خواهد شد، هر كه قلب ماشينى داشته باشد، معصوميت خود را از دست خواهد داد، هر كه معصوميت خود را از دست بدهد، ذهنش متزلزل خواهد شد، ذهن متزلزل با «تائو» سازگار نيست، نه اين كه از اين امور بى خبر باشم، بلكه از به كاربستن آن شرم دارم.» «1»
بدون اين كه بخواهيم در جزئيات اين مكالمه چون و چرا كنيم، يك اصل در اين مصاحبه مورد نظر است و آن، پاسخ پيرمرد باغبان است كه پاسخ فرهنگ چينى به آفات چيرگى تفكر تكنيكى است كه موجب از دست دادن روحانيت انسان مى شود و باعث مى شود تا ديگر انسان با طبيعتى كه از هر سو او را در برگرفته همدم و همدل نباشد. چين امروز نمى تواند با جايگزينى آنچه غرب به آن داده است، از آن تمدن انسانى كه در نهاد خود دارد دست بردارد و حتماً در صدد بازخوانى فرهنگ گذشته ى خود بر خواهد آمد.

گوهر تشيع در معادلات آينده 
قبل از انقلاب اسلامى كه به ظاهر در حال رسيدن به دروازه هاى تمدن بزرگ بوديم و به سرعت به سوى غربى شدن پيش مى رفتيم، فرهنگ شيعه با آرمان هاى خاص خود در حال بازخوانى خود بود و همين كه فرصتى پيدا كرد سر برآورد و خود را نشان داد. هرچند بعد از انقلاب در بعضى از برهه ها غرب زدگى مانع سرعت سيرِ ما به سوى آرمان هايمان شد، ولى از آن جايى كه آرمان شيعه حقيقتى است كه از ذات اين عالم قابل انفكاك نيست، همين كه