صفحه ٣٣٠

نگه دارى آن ها نگردد، زيرا بنا است شرايطى در دنيا فراهم شود كه راحت تر بتوان با خدا مأنوس شد، پس مسلّم با اين ديد هر ابزار و هر تكنيكى نمى تواند وارد زندگى ما شود.
تمدن اسلامى با توجه به آرمان هاى اسلامى شكل مى گيرد و در دل خود ابزارها و تكنيك هاى مخصوص به خود را به صحنه مى آورد. حال اگر بپرسيد تمدن اسلامى چه خصوصياتى دارد؟ جواب مى دهيم شرايطى است براى به فعليت درآوردن آرمان هاى مسلمانان در مناسبات بين خود. با اين تعريف شما به راحتى مى توانيد هر شرايطى را نسبت به تمدن اسلامى ارزيابى كنيد و ببينيد چنين شرايطى امكان آن را دارد كه آرمان هاى ما را به صورت بالفعل در آورد و يا بر عكس، ما را از آرمان هاى معنويمان دور مى كند، حال چه آن شرايط خانه و اداره باشد و چه مدرسه و دانشگاه و چه كتاب و درس. چون ما بدون بستر لازم نمى توانيم به آرمان هاى معنوى خود دست يابيم. از خود بپرسيد آنچه فرهنگ غرب به عنوان علم و تكنيك در اختيار ما مى گذارد ما را به اهدافمان نزديك مى كند يا دور مى نمايد؟ آيا اين علم و تكنيك بسترى را براى رسيدن به آرمان هاى الهى ايجاد مى كند و انسان در بستر فرهنگ مدرنيته مى تواند وارد فكر و ذكر شود و با علم حضورى با «وجود» حقايق مرتبط گردد؟ وقتى روشن شد كه چنين چيزى در بستر فرهنگ مدرنيته و ابزارهاى آن ممكن نيست، اصرار ما بر اين است كه بايد از خود شروع كنيم و خارج از نگاه غرب زده، طورى به عالم و آدم بنگريم كه منجر به تمدنى غير از تمدن غربى شود.

تغيير جهت ميل ها، اولين قدم 
سؤال:
شما در جلسات قبل فرموديد: «در دوران گذار از فرهنگ غرب به سوى تمدن اسلامى، به ناچار بايد از تكنيك غرب استفاده كنيم و با توجه به آرمان هاى خود، آرام آرام تكنيك مناسبِ اهداف مان را جايگزين آن نمائيم و در نهايت به همه ى مظاهر غربى پشت كنيم» و فرموديد: «چاره اى در استفاده از تكنيك غرب نداريم چون در حال حاضر ابزارهايى جهت زندگى جز همين ابزارهاى غربى نمى شناسيم و لذا به گزينش ابزارهاى غربى دست مى زنيم» و تأكيد فرموديد: «رمزُ الرُّموز دوران گذار ميلى است كه جهت تحقق تمدن اسلامى در ملت به وجود مى آيد و منشأ پشت كردن به تمدن غربى و تحقق تمدن اسلامى مى شود و با