صفحه ٣٣٨

كه مدرنيته در جهان حاكم كرده است بتوان زندگى كرد تا از روحيه ى ظلمانى و شيطانى اين تمدن مصون ماند. اين كه مى گويند به ديدار و ملاقات اهل الله برويد به جهت آن است كه آن ها توانسته اند ماوراء روحيه ى ظلمانى حاكم در جهان، در زمين وطن بگزينند و خدا را كه عين بقاء و حضور است، مقصد خود قرار دهند. قصه ى بى وطنى بشر، آسيب بزرگى است كه تنها راه حل آن را بايد در برگشت به اسلامى جست وجو كرد كه رهبر آن «واسطه ى فيض بين ارض و سماء» است و به جاى منفعل شدن از روح تمدن غربى، عالم را تحت تأثير روح نورانى خود قرار مى دهد.
ما به جهت روح فرهنگ غربى ساعت و ماشين و هواپيما به دست آورديم ولى زمين را به عنوان وطن خود از دست داديم و اين ابزارها بيش از آن كه وسيله ى رسيدن به اهدافمان شود، براى ما چهره اى از شيطان شد و بى وطنى ما را دامن زد. تمدنى را بايد دنبال كرد كه راه حضور با حقايق عالم را از ما نربايد و اين فقط توسط فرهنگى محقق مى شود كه امام آن عين حضور در همه ى عالم است.

معنى روح حاكم بر جامعه 
سؤال:
شما در سخنانتان مى فرمائيد: «جامعه به خودى خود يك روح و حقيقت غيبيه دارد و ممكن است روح جامعه شيطانى باشد و لذا سرنوشت آن پوچى و هلاكت است و يا ممكن است روح آن جامعه الهى و رحمانى باشد كه سرنوشت آن شكوفائى استعدادهاى افراد در راستاى قرب الهى است. حال سؤال ما اين است كه اولًا: معناى اين كه «اجتماع به خودى خود روح دارد» چيست؟ آيا علاوه بر افراد جامعه، چيزى ديگر در صحنه ى اجتماع موجود است. ثانياً: در چه صورت روح جامعه الهى خواهد بود و در چه صورت شيطانى؟ و نقش انسان ها در هرچه بيشتر الهى كردن روح جامعه چگونه است؟
جواب: با دقت در آيات قرآن مى توان به اين نتيجه رسيد كه جامعه يك شخصيت مخصوص به خود دارد و داراى شروع و انتهايى است، بهترين سخن در اين مورد فرمايش مفصل علامه طباطبائى «رحمة الله عليه» در ذيل آيه ى 200 سوره ى آل عمران است كه اجازه دهيد به طور مختصر قسمتى از آن را خدمتتان عرض كنم.