صفحه ٣٣٩

علامه طباطبايى «رحمة الله عليه» معتقدند: جامعه صرفاً مجموعه ى افراد نيست، بلكه خودش يك حقيقت و يك شخصيّت دارد، و به همين جهت خطاب قرآن به امّت است. مى فرمايند:
 «رابطه ى حقيقى كه بين فرد و اجتماع برقرار است ناچار موجب مى شود كه خواص و آثار فرد در اجتماع نيز پديد آمده و به همان نسبت كه افراد از نيروها و خواص با آثار وجودى خود، جامعه را بهره مند مى سازند، اين حالات يك موجوديت اجتماعى نيز پيدا نمايند و اجتماع هم مجموعه ى افراد را از خود متأثّر كند. لذا قرآن براى امّت و ملّت، وجود، اصل، كتاب، شعور، فهم، عمل، طاعت و معصيت اعتبار نموده است. مى فرمايد: «وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاء أَجَلُهُمْ لَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ» «1» آيه مى گويد: خودِ جامعه يك اجلى دارد كه وقتى آن اجل آمد- مثل يك آدمى كه مى ميرد- مى ميرد و جامعه ى ديگرى جاى آن را مى گيرد. يا مى فرمايد: «وَلِكُلِّ امَّةٍ رَسُولٌ فَإذا جاءَ رَسُلُهُمْ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ» «2» براى هر جامعه و امتى پيامبرى هست، پس چون پيامبرشان آمد و فلسفه ى وجودى شان به انتها رسيد، با قسط با آن ها عمل مى شود. (پس جامعه بعد از يك مدتّى تمام مى شود چون اجل خاص دارد و چون پيامبرشان آمد و افراد آن جامعه موضع خود را نسبت به پيام خدا روشن كردند، در بين آن ها با قسط و عدالت حكم مى شود و با هركس براساس موضع گيرى اش نسبت به دين خدا برخورد مى گردد). جاى ديگر مى فرمايد: «كُلُّ امَّةِ تُدْعي الي كِتابِها» هر امتى به كتابش خوانده مى شود. پس هر امتى كتاب خاص دارد».
اين يك وجه از فرمايش ايشان است كه مى فرمايند: جامعه به خودى خود حقيقت دارد. بعد روى اين نكته حساسيت نشان مى دهند و مى فرمايند:
 «اين رابطه ى حقيقى كه بين فرد و جامعه موجود است، موجب يك سلسله قوا و خواص اجتماعى مى گردد كه از هر جهت، بر قوا و خواص فرد برترى داشته و آن چنان است كه جامعه انتخاب هاى فرد را تحت تأثير قرار مى دهد».
شما از جامعه نمى توانيد ساده بگذريد؛ بايد جامعه تان را اصلاح كنيد، نگوييد جامعه چيزى نيست. علامه «رحمة الله عليه» مى گويند: جامعه آنچنان انتخاب فرد را تحت تأثير قرار مى دهد كه از هر