صفحه ٣٤٠

جهت بر قواى فرد حكومت مى كند و در صورت تعارض فرد با جامعه، اراده و انتخاب فرد را مقهور خود مى نمايد. مى فرمايند:
 «فرد هميشه تابع سير اجتماع بوده و اراده ى فرد قدرت مقابله با همت و اراده ى عمومى اجتماع را نداشته و اصولًا جامعه قدرت هرگونه فكر و شعورى را از افراد مى گيرد؛ مثل ترس و وحشت هاى عمومى در مواقع شكست و ناامنى و زلزله كه دامن گير اجتماع مى شود. گذشته از اين ها؛ حتّى آداب و رسوم معموله ى ملّى به اندازه اى نيرومند است كه هرگونه قدرت تفكّر را از افراد سلب مى كند و به همين جهت است كه اسلام بيش از همه ى اديان و ملل به اجتماع اهمّيت داده و مهم ترين دستورات دينى مثل نماز، حج، جهاد و انفاق را براساس اجتماع بنيان گذارى فرموده؛ و اصلًا اخلاق و تربيت فردى تاب مقاومت در مقابل اخلاق و تربيت نيرومند تكوّن يافته در اجتماع را ندارد و حكومت است كه ضامن اجراى احكام اجتماعى دين است تا آنجا كه هدف اين اجتماع قرب الهى معرفى شده است؛ زيرا هر اجتماع يك هدف مشترك دارد و هدف اجتماع اسلامى از نظر قانونگذار، وصول به اين هدف مقدّس است كه خود ضامن اجرايى بزرگ و يك مراقب جدّى باطنى است؛ مثل يك پليس باطنى، و اسلام از نيروى اين پليس باطنى حداكثر استفاده را نموده است» «1»
سپس مى فرمايند: «اصلًا براى همين بود كه زندگى بشر در اوّلين روز هم با دين همراه بوده است تا هم جامعه در ميان باشد و هم آن جامعه بى قانون نباشد.»
در قرآن داريم: وقتى آدم وآدميت را از بهشت بيرون كردند، خداوند فرمود: «قُلْنَا اهْبِطُواْ مِنْهَا جَمِيعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ» «2» گفتيم از بهشت به سوى زمين هبوط كنيد، پس چون از طرف من هدايتى و دينى براى شما آمد، آن كس كه بدان عمل كند، براى او مشكلى نيست. يعنى شروعِ هدايت زمينى همراه با هدايت الهى است، چون نمى شود زندگى در زمين با دين همراه نباشد، زيرا بدون دين الهى جامعه به